گمانه زنی ها در باره اعضاء احتمالی کابینه دکتر حسن روحانی رئیس جمهور منتخب و محترم به پرده های آخر خود نزدیک شده است. در این میان نام دیپلمات نام آشنا و توانا دکتر محمد جواد ظریف به عنوان گزینه نهایی برای معرفی به مجلس به عنوان وزیر امور خارجه بیش از دیگران به گوش می رسد و گویی انتخاب ایشان نهایی شده، با این اوصاف شاید نگاشتن این مطلب چندان به طریق عافیت طلبی نزدیک نباشد که در این باره باید گفت با شناختی که از سعه صدر دکتر روحانی و تیم او و بخصوص دکتر محمدجواد ظریف وجود دارد .واضح است که رئیس جمهور منتخب و دکتر ظریف حتی اگر ایشان وزیر امور خارجه شوند نیز این سخن ناصحانه را بر دهها مجیز و تعریف درست و نادرست ترجیح خواهند داد.
قبل از هر چیز باید بگویم هر آنچه در قیاس وزیر امور خارجه فعلی و گزینه احتمالی وزارت آینده گفته می شود به معنای نادیده گرفتن توانایی و خدمات دکتر ظریف نیست؛ چه آن که ایشان در جایگاهی از تبحر دیپلماتیک قرار دارند که غیر قابل انکار است.
محمد جواد ظریف به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل سال ها مسئولیت لابی ایران درآمریکا را بر عهده داشته است و به قول رویترز کمتر تعامل و گفت و گویی میان ایران و آمریکا بوده که او در متن آن قرار نداشته است. با این وجود واضح است که شأن وزیر از شأن لابی گر بالاتر است هر چند که لابی گر ماهر، بازوی توانمند دستگاه دیلپماسی محسوب می شود. در باره دکتر ظریف گفته می شود که با توجه به حُسن ظن غربی ها به او ایشان می تواند وظیفه ذاتی دیپلماسی که همانا حفظ رشته های ارتباطی و تقویت آنهاست را به انجام رساند. در کارنامه دکتر ظریف نقش آفرینی مؤثر در مذاکرات مربوط به حوادث پس از 11 سپتامبر میان ایران و آمریکا بخصوص در موضوع افغانستان دیده می شود، همچنین نقش آفرینی مؤثر در موضوع مذاکرات هسته ای در دورانی که این چالش تازه پا گرفته بود. در هر دوی این موارد تیم ظریف کارنامه قابل توجهی دارد. اما در این هماوردیها و رایزنی های دیپلماتیک به واسطه قاعده بر هم زنی و هنجار شکنی آمریکایی ها نتیجه نهایی و گل طلایی به دست نیامده و به ثمر نرسیده است؛ بلکه بر عکس آمریکا پس از همکاری ایران در ماجرای افغانستان ایران را جزو محور شرارت قرار داده و مذاکرات هسته ای را دچار پیچیدگی کرده است.
البته در نگاهی منصفانه در این خصوص حرجی بر دکتر ظریف و همکارانش نیست و مقصر تیم بوش، محافظه کاران آمریکایی و جانشیانان آنها بوده اند؛ اما تیم ظریف نیز گویی سناریوهای مختلف را تهیه نکرده و از این رو از غربی ها رو دست خورده است، در عین حال آنها نتوانستند با ابتکارهای لازم موجب رخدادهای واقعی و عینی در عرصه سیاست خارجی شوند؛ شاید از همین رو بود که چند سالی به راحتی به حاشیه و محاق رفتند که البته سعی و اجر آنها نزد فرهیخگتان و ملت ایران محفوظ ماند و درانتخابات سال 92 نیز پاسخ لازم را یافت.
انتخاباتی که پیروز آن با شعار کلید داری و نه داس به دستی به میدان آمده است، از این رو حفظ داشته ها و منابع انسانی کشور و تقویت آنها قطعاً باید از اولویت هایش باشد.
اما وزیر فعلی امور خارجه که این روزها صحبت از کنار گذاشتن او و بازگشتش به دانشگاه به گوش می رسد کیست؟ چرا آمده و چرا باید برود؟
علی اکبر صالحی مصداق یک تکنوکرات فراجناحی مورد اعتماد بخش های وسیع نظام است که کارنامه اش بیش از بسیاری نشان از اعتدال گرایی دارد، او علاوه بر این ها مرد اقدامات مؤثر است؛ اقداماتی که به واسطه مورد اعتماد بودنش در نظام با کمترین هزینه در جهت اهداف عالی دیپلماسی کشور صورت گرفته است. صالحی یک تفاوت عمده با بعضی دارد و آن این که در اوج بحران هسته ای وقتی از تعامل و همکاری با آژانس اتمی یا کشورهای غربی سخن می گفت یا در جریان ورود دانشجویان به سفارت انگلیس که آن را محکوم کرد، شنونده احساس نمی کرد که این گفته ها، موضع و نظر نظام نیست.
وقتی دانشجویان خشمگین از سیاست های انگلیس از دیوار سفارت این کشور بالا رفتند فضای سنگینی در کشور حاکم بود، اما صالحی به واسطه صالحی بودنش با اعتماد به نفس این اقدام را نادرست خواند، همان موقع گویی نظر مقام معظم رهبری درباره این اقدام را می شنیدی که در فاصله کوتاهی نیز آشکار شد که موضع ایشان نیز همین بوده است.
فرض کنیم این اتفاق در دوره صدرات و وزارت افرادی چون دکتر ظریف روی می داد، حدس می زنم که وزیر به واسطه معذوریت هایش جزو آخرین نفراتی می شد که اعلام موضع می کرد و حتی اگر هم چنین می کرد معلوم نبود که این قدر راحت در میان اقشار مختلف پذیرفته می شد. در آن روز ها صالحی حتی با هیک وزیر خارجه انگلیس هم در کشور سومی دیدار کرد و امروز که عده ای در حال بدرقه زود هنگام او هستند یک اقدام مؤثر و گل طلایی به دولت آینده هدیه داده و با مذاکره تلفنی با وزیر خارجه انگلیس شرایط از سرگیری روابط رسمی میان ایران و انگلیس را فراهم آورده است. از این گونه اقدامات در کارنامه او کم نیست و جالب که این اقدامات با کمترین هزینه صورت گرفته اند . از یاد نبریم او امضاء کننده پروتکل الحاقی در دوره ای است که ایران نهایت همکاری با آژانس و غرب را نشان داد و پروتکل الحاقی آژانس را برای دوره ای به اجرا گذاشت. برگزاری اجلاس غیر متعهدها در تهران به نحو مطلوب و یا همین برنامه تحلیف ریاست جمهوری یازدهم که برای نخستین بار به صورت بین المللی برگزار می شود نیز از دیگر اقدامات مؤثر دیپلماتیک اوست.
شاید از نظر برخی تنها جرم صالحی که امروز بخاطر آن باید برود پذیرش وزارت در دولت دکتر احمدی نژاد است، اتفاقاً در این دولت صالحی بنا به وظیفه ذاتی دیپلماسی، مناسبترین گزینه برای پیگیری راههای دیپلماتیک برای کاهش و کنترل تنش ها بوده است؛ در واقع چهره رحمانی و مورد قبول و احترام همگانی دولت یازدهم نه رحیم مشایی که علی اکبر صالحی بوده است که به دور از جنجال و با روحیه ای آرام و منعطف سیاست های کلان نظام در عرصه خارجی را پی گرفته است. در وجود او نوعی سکینه تؤام با خوشبینی وجود دارد که با جرأت و جسارت غیر تنش آفرین همراه است؛ از این روست که از خاتمی تا روحانی و احمدی نژاد و البرادعی گرفته تا دیگر چهره های خاور میانه ای و غربی حاضر با مفاهمه با او هستند.
یک بار دیگر فیلم تبلیغاتی دکتر حسن روحانی را به یاد آورید که در آن صالحی وزیر دولت وقت از درایت و کاردانی و برخوردداری دکتر روحانی از استراتژی در مذاکرات هسته ای سخن می گفت؛ اگر دیپلمات دیگری جرأت چنین سخنانی داشت حتماً در آن فیلم حضور می داشت.
در ابتدا گفتم که قصدم از این نوشتار فرو کاستن از شأن و جایگاه دکتر ظریف نیست که این امر اصلاً مقدور نیست اما این را هم گفتم که شأن وزیر بالاتر از « لابی من» است. دکتر صالحی قطعاً به افرادی چون دکتر ظریف نیاز خواهد داشت آن هم در روزهایی که احتمالاً فضا برای پیشپبرد مسالمت آمیز گفتمان تعامل، مقاومت و پیشرفت در سیاست خارجی مهیاتر از قبل خواهد بود.
جان سخن این نوشتار هم معطوف به همین فضاست که با وزارت فردی چون صالحی بهتر حفظ و گسترش خواهد یافت تا فردی که با وجود شایستگی ها نقطه نظرات مختلفی در باره او وجود دارد و گمان می رود رسیدنش به کرسی وزارت دستش را برای آزاد شدن همه مهارت های دیپلیماتیکش تا اندازه ای خواهد بست.
اگر چه دکتر صالحی نیز با طی مدارج از مرحله کارشناسی و معاونت و ریاست به صندلی وزارت رسیده است اما این اصلی اثبات شده است که کارشناس و معاون موفق همیشه و حتماً وزیر موفقی نخواهد بود. مهم این است که فضای فعالیت مؤثر کارشناسان فراهم باشد؛ شخصیت فراجناحی و بی تنش و در عین حال اهل اقدام وزیر فعلی امور خارجه ، این فضا را فراهم آورده و از این رو ارجح می نماید.
قبل از هر چیز باید بگویم هر آنچه در قیاس وزیر امور خارجه فعلی و گزینه احتمالی وزارت آینده گفته می شود به معنای نادیده گرفتن توانایی و خدمات دکتر ظریف نیست؛ چه آن که ایشان در جایگاهی از تبحر دیپلماتیک قرار دارند که غیر قابل انکار است.
محمد جواد ظریف به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل سال ها مسئولیت لابی ایران درآمریکا را بر عهده داشته است و به قول رویترز کمتر تعامل و گفت و گویی میان ایران و آمریکا بوده که او در متن آن قرار نداشته است. با این وجود واضح است که شأن وزیر از شأن لابی گر بالاتر است هر چند که لابی گر ماهر، بازوی توانمند دستگاه دیلپماسی محسوب می شود. در باره دکتر ظریف گفته می شود که با توجه به حُسن ظن غربی ها به او ایشان می تواند وظیفه ذاتی دیپلماسی که همانا حفظ رشته های ارتباطی و تقویت آنهاست را به انجام رساند. در کارنامه دکتر ظریف نقش آفرینی مؤثر در مذاکرات مربوط به حوادث پس از 11 سپتامبر میان ایران و آمریکا بخصوص در موضوع افغانستان دیده می شود، همچنین نقش آفرینی مؤثر در موضوع مذاکرات هسته ای در دورانی که این چالش تازه پا گرفته بود. در هر دوی این موارد تیم ظریف کارنامه قابل توجهی دارد. اما در این هماوردیها و رایزنی های دیپلماتیک به واسطه قاعده بر هم زنی و هنجار شکنی آمریکایی ها نتیجه نهایی و گل طلایی به دست نیامده و به ثمر نرسیده است؛ بلکه بر عکس آمریکا پس از همکاری ایران در ماجرای افغانستان ایران را جزو محور شرارت قرار داده و مذاکرات هسته ای را دچار پیچیدگی کرده است.
البته در نگاهی منصفانه در این خصوص حرجی بر دکتر ظریف و همکارانش نیست و مقصر تیم بوش، محافظه کاران آمریکایی و جانشیانان آنها بوده اند؛ اما تیم ظریف نیز گویی سناریوهای مختلف را تهیه نکرده و از این رو از غربی ها رو دست خورده است، در عین حال آنها نتوانستند با ابتکارهای لازم موجب رخدادهای واقعی و عینی در عرصه سیاست خارجی شوند؛ شاید از همین رو بود که چند سالی به راحتی به حاشیه و محاق رفتند که البته سعی و اجر آنها نزد فرهیخگتان و ملت ایران محفوظ ماند و درانتخابات سال 92 نیز پاسخ لازم را یافت.
انتخاباتی که پیروز آن با شعار کلید داری و نه داس به دستی به میدان آمده است، از این رو حفظ داشته ها و منابع انسانی کشور و تقویت آنها قطعاً باید از اولویت هایش باشد.
اما وزیر فعلی امور خارجه که این روزها صحبت از کنار گذاشتن او و بازگشتش به دانشگاه به گوش می رسد کیست؟ چرا آمده و چرا باید برود؟
علی اکبر صالحی مصداق یک تکنوکرات فراجناحی مورد اعتماد بخش های وسیع نظام است که کارنامه اش بیش از بسیاری نشان از اعتدال گرایی دارد، او علاوه بر این ها مرد اقدامات مؤثر است؛ اقداماتی که به واسطه مورد اعتماد بودنش در نظام با کمترین هزینه در جهت اهداف عالی دیپلماسی کشور صورت گرفته است. صالحی یک تفاوت عمده با بعضی دارد و آن این که در اوج بحران هسته ای وقتی از تعامل و همکاری با آژانس اتمی یا کشورهای غربی سخن می گفت یا در جریان ورود دانشجویان به سفارت انگلیس که آن را محکوم کرد، شنونده احساس نمی کرد که این گفته ها، موضع و نظر نظام نیست.
وقتی دانشجویان خشمگین از سیاست های انگلیس از دیوار سفارت این کشور بالا رفتند فضای سنگینی در کشور حاکم بود، اما صالحی به واسطه صالحی بودنش با اعتماد به نفس این اقدام را نادرست خواند، همان موقع گویی نظر مقام معظم رهبری درباره این اقدام را می شنیدی که در فاصله کوتاهی نیز آشکار شد که موضع ایشان نیز همین بوده است.
فرض کنیم این اتفاق در دوره صدرات و وزارت افرادی چون دکتر ظریف روی می داد، حدس می زنم که وزیر به واسطه معذوریت هایش جزو آخرین نفراتی می شد که اعلام موضع می کرد و حتی اگر هم چنین می کرد معلوم نبود که این قدر راحت در میان اقشار مختلف پذیرفته می شد. در آن روز ها صالحی حتی با هیک وزیر خارجه انگلیس هم در کشور سومی دیدار کرد و امروز که عده ای در حال بدرقه زود هنگام او هستند یک اقدام مؤثر و گل طلایی به دولت آینده هدیه داده و با مذاکره تلفنی با وزیر خارجه انگلیس شرایط از سرگیری روابط رسمی میان ایران و انگلیس را فراهم آورده است. از این گونه اقدامات در کارنامه او کم نیست و جالب که این اقدامات با کمترین هزینه صورت گرفته اند . از یاد نبریم او امضاء کننده پروتکل الحاقی در دوره ای است که ایران نهایت همکاری با آژانس و غرب را نشان داد و پروتکل الحاقی آژانس را برای دوره ای به اجرا گذاشت. برگزاری اجلاس غیر متعهدها در تهران به نحو مطلوب و یا همین برنامه تحلیف ریاست جمهوری یازدهم که برای نخستین بار به صورت بین المللی برگزار می شود نیز از دیگر اقدامات مؤثر دیپلماتیک اوست.
شاید از نظر برخی تنها جرم صالحی که امروز بخاطر آن باید برود پذیرش وزارت در دولت دکتر احمدی نژاد است، اتفاقاً در این دولت صالحی بنا به وظیفه ذاتی دیپلماسی، مناسبترین گزینه برای پیگیری راههای دیپلماتیک برای کاهش و کنترل تنش ها بوده است؛ در واقع چهره رحمانی و مورد قبول و احترام همگانی دولت یازدهم نه رحیم مشایی که علی اکبر صالحی بوده است که به دور از جنجال و با روحیه ای آرام و منعطف سیاست های کلان نظام در عرصه خارجی را پی گرفته است. در وجود او نوعی سکینه تؤام با خوشبینی وجود دارد که با جرأت و جسارت غیر تنش آفرین همراه است؛ از این روست که از خاتمی تا روحانی و احمدی نژاد و البرادعی گرفته تا دیگر چهره های خاور میانه ای و غربی حاضر با مفاهمه با او هستند.
یک بار دیگر فیلم تبلیغاتی دکتر حسن روحانی را به یاد آورید که در آن صالحی وزیر دولت وقت از درایت و کاردانی و برخوردداری دکتر روحانی از استراتژی در مذاکرات هسته ای سخن می گفت؛ اگر دیپلمات دیگری جرأت چنین سخنانی داشت حتماً در آن فیلم حضور می داشت.
در ابتدا گفتم که قصدم از این نوشتار فرو کاستن از شأن و جایگاه دکتر ظریف نیست که این امر اصلاً مقدور نیست اما این را هم گفتم که شأن وزیر بالاتر از « لابی من» است. دکتر صالحی قطعاً به افرادی چون دکتر ظریف نیاز خواهد داشت آن هم در روزهایی که احتمالاً فضا برای پیشپبرد مسالمت آمیز گفتمان تعامل، مقاومت و پیشرفت در سیاست خارجی مهیاتر از قبل خواهد بود.
جان سخن این نوشتار هم معطوف به همین فضاست که با وزارت فردی چون صالحی بهتر حفظ و گسترش خواهد یافت تا فردی که با وجود شایستگی ها نقطه نظرات مختلفی در باره او وجود دارد و گمان می رود رسیدنش به کرسی وزارت دستش را برای آزاد شدن همه مهارت های دیپلیماتیکش تا اندازه ای خواهد بست.
اگر چه دکتر صالحی نیز با طی مدارج از مرحله کارشناسی و معاونت و ریاست به صندلی وزارت رسیده است اما این اصلی اثبات شده است که کارشناس و معاون موفق همیشه و حتماً وزیر موفقی نخواهد بود. مهم این است که فضای فعالیت مؤثر کارشناسان فراهم باشد؛ شخصیت فراجناحی و بی تنش و در عین حال اهل اقدام وزیر فعلی امور خارجه ، این فضا را فراهم آورده و از این رو ارجح می نماید.

نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد