مقاله؛ سمیرا حیاتی

ویژگی‌های جامعه انقلابی از نگاه قرآن کریم

کد خبر: 310307
|
18:31 - 1402/01/23
نسخه چاپی
ویژگی‌های جامعه انقلابی از نگاه قرآن کریم
سمیرا حیاتی در مقاله‌ای به ویژگی‌های جامعه انقلابی از نگاه قرآن کریم پرداخته است.

به گزارش اسلام آباد خبر ، سمیرا حیاتی بانوی اهل قلم کرمانشاهی در مقاله‌ای به ویژگی‌های جامعه انقلابی از نگاه قرآن کریم پرداخته است.

 

چکیده:

پدیدۀ انقلاب به عنوان یکی از مهم ترین و سرنوشت سازترین پدیده های اجتماعی- سیاسی، از دیرباز مورد توجه دانشمندان و پژوهشگران قرار گرفته و در باره چرایی و چگونگی وقوع آن و همینطور عوامل پایایی و ماندگاری آن دیدگاههای گوناگونی ارائه نموده اند. آنچه که این نوشتار مورد اشاره قرار گرفته است، موارد و مؤلفه های است که با توجه به آیات قرآن کریم و آموزه های انقلابی و انسان ساز این کتاب عظیم، به عنوان «ویژگی های جامعه انقلابی» از نگاه این کتاب آسمانی مورد توجه قرار گرفته وبارها برتحقق این آموزها در اجتماع تأکید شده است. این ویژگیها با توجه به آیات قرآن کریم، عبارتند از: پیروی و اصرار بر مبانی و ارزش‌های اساسی انقلاب، حفظ و صیانت از استقلال و وحدت نیروهای انقلابی، بسط وگسترش اندیشه انسانی- اسلامی عدالتخواهی و استکبارستیزی، نهادینه شدن اصل امر به معروف و نهی از منکر در جامعه و مردم‌گرایی به جای مردم‌گریزی. 

بی شک تحقق هریک از آموزه های یاد شده در جامعه می تواند خود موجب نهادینه شدن تفکر انقلابی در میان نیروهای انقلاب گریده و در پی آن بخشی از نیروهای اجتماعی را نیز که از مسیر انقلاب خارج و یا روحیه انقلابی آنها تضعیف گردیده به دامن انقلاب باز گرداند. از این رو شناخت مفهومی و مصداقی عوامل یاد شده هم می تواند به انقلابی ماندن و فضای فرهنگی اجتماعی کمک نموده و هم از ریزش نیروهای انقلابی و تضعیف روحیه آنها جلوگیری به عمل آورده و هم سبب ساز تعمیق تفکر انقلابی در متن توده های اجتماعی گردد. 

واژگان کلیدی: انقلاب، قرآن کریم، طاغوت، عدالتخواهی، مردم گرایی.

مقدمه

باتوجه به اصطلاحات و مفاهيم به كار رفته در علوم سياسي مي توان گفت كه حركت هاي بسياري از پيامبران با گرايش سياسي واجتماعي در حوزه انقلاب هاي فكري و اجتماعي معنا مي يابد. اين حركت ها و تلاش های فكري-اجتماعی در بسياري از موارد در برابر قدرت هاي مترفان و ملاء و اشراف و اصحاب قدرت قرار مي گرفت كه حفظ سنت ها و آداب اجتماعي موجود ضامن و تضمين كننده بقاي قدرت و استعمار و استثمار آنها بود. از اين روست كه حركت هاي پيامبراني چون ابراهيم(ع) كه حتي دولت نمرود را به واكنش هاي تند و خشونت آميز واداشت و يا تحركات داخل نظام سياسي توسط حضرت يوسف(ع) و يا تحركات داخل نظام و بيرون نظام حضرت موسي(ع) در برابر تفرعن و فرعون گرايي و هم چنين حركت هاي پيامبر اسلام(ص) را مي توان در حوزه اصطلاح سياسي انقلاب به مفهوم و معناي جديد آن به شمار آورد.

تا پیش از جنگ سرد و فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم، اصلاح و اصلاح طلبی از سوی روشنفکران چپ گرا و انقلابی مفهوم مذموم و مترادف با سازشکاری به قصد پیش گیری از وقوع انقلاب تلقی می شد، اما از آغاز دهه 1990 به این سو، همچنانکه سوسیالیزم هم به عنوان یک نظریه و هم به عنوان روش اداره جامعه در عمل، در برابر فراگیری جهانی لیبرال دموکراسی و سایر عوامل داخلی دیگر، به حاشیه رانده شد، انقلاب و انقلابی گری نیز حتی از سوی انقلابیون پیشین بار معنایی منفی به خود گرفت.

در قرآن کریم نیز( از جمله در آیه 44 آل عمران) از بازگشت به عصر جاهلی، سنت ها، افکار و شيوه هاي مديريت گذشته، گروهي از مردم سخن مي گويد كه پذيرش ديني در آنان كامل نيست و انقلاب اسلامي- الهی اسلام را تنها تحت تاثير عواطف و احساسات و نفوذ فردي پيامبر و نفوذ اجتماعي امت پذيرفته و با آن همراهي و هم نوايي و همرنگي يافته اند. از اين رو هر آن ممكن است كه با از ميان برداشته شدن نفوذ اجتماعي پیامبر(ص) و فشارهاي مرتبط با آن اين اشخاص به سوي افكار و انديشه ها و رفتارهاي عصر جاهلي بازگردند. بازگشتی که ممکن است در همه انقلابهای بزرگ اجتماعی اتفاق بیفتد. اکنون این سوال مطرح است که چه عواملی می تواند این روند بازگشت به عقب را در یک جامعه انقلابی متوقف ساخته و در عوض آموزه ها و ارزش های انقلابی را در جامعه همگانی سازد؟

تعریف مفاهیم

 مفهوم انقلاب؛انقلاب واژه اي است كه اززبان عربي به زبان فارسي راه يافته است. اين واژه از ريشه قلب به معناي دگرگوني گرفته شده و در باب انفعال وارد شده است تا معناي جديدي را القا كند. اين معنا دراخترشناسي براي جابه جايي فصلي و انقلاب بهاري و پاييزي به كار رفته است تا آن كه براي خيزها و خيزش هاي سياسي و اجتماعي و دگرگوني بنيادين در نظام اجتماعي و سياسي يا در جنبه هاي ديگر از زندگي فرهنگي و اجتماعي و فكري به كار رفت. (آشوري،1387، ص47).

انقلاب برآيند حوادث و دگرگوني هاي مختلف تاريخي يك كشور است لذا در وقوع اين پديده مجموعه تحولات و شرايط فكري،‌ فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي مداخله دارد. در فلسفه سياسي و علوم سياسي- اجتماعي به انقلاب با دو ديد متفاوت نگريسته مي شود. انقلاب به مفهوم سياسي آن كه بيشتر به جانشيني ناگهاني و شديد گروهي كه حكومت را در دست نداشته اند، به جاي گروه ديگري كه قبلا گروه سياسي و اداره كشور را در اختيار خود داشته اند گفته مي شود. (آرنت،‌ 1361،‌ ص 65) اما در مفهوم دیگر، انقلاب به معنای دگرگوني بنيادي در همه زمينه هاي اجتماعي، اخلاقي، اقتصادي، حقوقي و بويژه سياسي است، نسبت به آنچه پيش از انقلاب استوار و پابرجا بوده است و اين دگرگوني ها هميشه با سرنگوني نظام سياسي حاكم پيش مي آيد و كمتر با آرامش همراه بوده و اغلب با كارهاي خشونت آميز و ويرانگري و خونريزي ها همگام مي باشد» (ابوالحمد، 1376، ص 364.) مفهوم انقلاب در ديد جامعه شناسانه بيشتر به امور اجتماعي مربوط مي شود تا به امور سياسي و به همين دليل تحليل جامعه شناسانه انقلاب عبارت است از باز يافتن تركيب علل عمومي و علل فرعي كه تار و پود رويدادها را بهم مي بافند( آرون، 1366، ص 303). در تبيين جامعه شناسانه انقلاب بر نقش عنصر اراده انساني و پيشرو بودن تحول انجام گرفته و تخريب و قهرآميز بودن تاكيد مي شود.

بي شك انقلاب به مفهوم سياسي با تحولات ديگر سياسي چون كودتا كه در آن رهبري و قدرت و سياست حاكم دست به دست مي شود و يا شورشي كه فقط موجب تحولاتي در برخي از سياست گذاريها و احيانا در بعضي نهادها مي گردد متفاوت مي باشد چنانكه از نظر جامعه شناسي نيز پديده اجتماعي انقلاب با رفرم كه معمولا به تحولات روبنائي و سطحي با حفظ نظام موجود گفته مي شود تفاوت دارد.

در قرآن هرچند كه اين واژگان به اين معنا و اصطلاح به كار نرفته اند ولي واژگان و عبارت هايي را مي توان يافت كه در اين اصطلاح به كار رفته و يا مفاهيم آن را بازتاب داده است؛ زيرا درگذشته نيز حركت هاي مردمي در برابر قدرت سياسي و اعمال زور انجام شده و دگرگوني هاي بنيادين از سوي مردم در حوزه هاي مختلف فكري و فرهنگي واجتماعي و سياسي تحقق يافته است. به هرحال در این نوشتار تلاش می شود تا موانع انقلابی ماندن  جامعه  از منظر قرآن کریم مورد اشاره قرار گیرد:

پیروی از مبانی و ارزش‌های اساسی انقلاب.

همانگونه که یکی از مهم‌ترین دلایل انقلابهای دینی، خصوصا انقلابهای الهام گرفته از مکتب اسلام، پايبندي به ارزشهاي مبنائي و اساسي اسلام است و پیروی از این ارزش ها در پیشرفت آرمانهای انقلاب و انقلابی عمل کردن فرد و جامعه کمک می کند، انحراف از مبانی و ارزش‌های اساسی انقلاب نیز، به عنوان یک مانع اساسی بر سر راه انقلابی ماندن قرار خواهد گرفت. اهمیت پیروی از این ارزش ها به گونه ای است که رهبر معظم انقلاب، آن را به عنوان اولین شاخص انقلابی‌گری، انقلابی بودن و انقلابی ماندن در نظر می گیرند و در این مورد می فرمایند: «شاخص اول: پايبندي به ارزشهاي مبنائي و اساسي اسلام.عرض کرديم که شاخص اوّل، پايبندي به ارزشهاي مبنائي و اساسي اسلام است. بنده در سال گذشته در همين جلسه راجع به مباني امام صحبت کردم؛ مباني اساسي ما اينها است»(KHAMENEI.IR).

هر انقلابی ممکن است ارزش های متعدد و خاص خودش را داشته باشد، اما در اینجا به دو مورد از ارزش های کلی و اساسیی اشاره می شود که از نگاه قرآن کریم به عنوان شاخص و معیار انقلاب و انقلابی ماندن جامعه شمرده می شود، این ویژگیها عبارتند از «مبارزه با طاغوت» و «کمک به برپایی حکومت خدا»، و این دو اصل همان اصول اولیه اسلام نیز می باشد.

الف) مبارزه با طاغوت

اولین اقدام مهم واساسی که یک انقلاب اجتماعی انجام می دهند و باید هم انجام دهد، مبارزه با یک قدرت فاسد و خائنی است که حاکمیت سیاسی و اجتماعی را نیز در دست دارد و قدرت ستمگر، مستبد و فرمانده مسیر گمراهی که در مقابل انقلابهای توحیدی قرار دارند، قدرت طاغوتی است.

كلمه" طاغوت‏" به معناى طغيان و تجاوز از حد است، ولى اين كلمه، تا حدى مبالغه در طغيان را هم مى‏رساند، مانند كلمه" ملكوت" و كلمه" جبروت" كه مبالغه در مالكيت و جباريت است، و اين كلمه در مواردى استعمال مى‏شود كه وسيله طغيان باشند، مانند اقسام معبودهاى غير خدا، امثال بتها و شيطانها و جن‏ها و پيشوايان ضلالت از بنى آدم، و هر متبوعى كه خداى تعالى راضى به پيروى از آنها نيست، و اين كلمه در مذكر و مؤنث و مفرد و تثنيه و جمع، مساوى است و تغيير نمى‏كند.(طباطبایی، ج4،1384، ص526).

بنابراین یکی از مصادیق طاغوت همان حاکمین غیر الهی می باشند؛ زیرا چنین حاکمانی موجب دوری از حق و تعدی از مرز عقلی و شرعی است و متبوعی است غیر مرضی خدا.

واژه طاغوت در قرآن کریم در هشت مورد بکار رفته و طاغوت از ماده طغیان به معنی تعدی و تجاوز از حد (مکارم شیرازی، ج3، 1374، ص418)اعم از حد عقلی و شرعی(طباطبایی، ج4،1384، ص526). است و به هر چیزی که موجب تجاوز از حد بشود از جمله بتها گفته می شود. به همین جهت شیطان، بت، حاکم جبار و متکبر و ائمه ضلال و هر معبودی غیر از خدا و هر مسیری که به غیر حق منتهی شود و هر متبوعی که خدا به اتباع از او راضی نباشد، طاغوت گفته می شود. بنا براین هر طغیانگری که در حاکمیت الله دخالت کند و مردم را به بندگی و اطاعت از خویش در آورد و خواسته هایش را بر آنان تحمیل نماید طاغوت است که مردم موظفند از او اجتناب کنند و زیر بار پرستش او نروند.

مبارزه با طاغوت یکی از اصول اساسی اسلام است که در قرآن کریم بارها و با دلایل متفاوت به آن اشاره شده است که به برخی از این آیات که هم توجیه و تبیین کننده  دلایل مبارزه با طاغوت هستند و حتی ابعاد این مبارزه را نیز مشخص ومعین می کنند، اشاره می شود:

  1. پرهيز از طاغوت، محور دعوت همه پيامبران الهى: ولقد بعثنا فى كلّ أمّة رّسولًا أن اعبدوا اللّه واجتنبوا الطَّغوت .... ما در هر امتى رسولى فرستاديم كه خداى يكتا را بپرستيد، و از طاغوت‏ اجتناب كنيد... (نحل / 36).

به اين ترتيب دعوت به سوى" توحيد" و" مبارزه با طاغوت‏" اساس دعوت تمام پيامبران را تشكيل مى‏داده، و نخستين چيزى بوده است كه همه بدون استثناء به آن دعوت مى‏كردند، چرا كه اگر پايه‏هاى توحيد محكم نشود، و طاغوتها از جوامع انسانى و محيط افكار و اجتماع، طرد نگردند، هيچ برنامه اصلاحى قابل پياده كردن نيست.

  1. حرمت مراجعه به طاغوت(براى حلّ اختلاف): الَمْ تَرَ الَى الَّذينَ يَزْعُمُونَ انَّهُمْ آمَنُوا بِما انْزِلَ الَيْكَ وَ ما انْزِلَ مِنْ قَبلِكَ يُريدُونَ انْ يَتَحاكَمُوا الَى الطّاغُوتِ‏ وَ قَدْ امِرُو انْ يَكْفُرُوا بِهِ ... «آيا نديدى كسانى را كه گمان مى‏كنند به آنچه (از كتابهاى آسمانى كه) بر تو و به آنچه پيش از تو نازل شده، ايمان آورده‏اند، ولى مى‏خواهند براى داورى نزد طاغوت‏ و حكّام باطل بروند؟! با اينكه به آنها دستور داده شده كه به طاغوت‏ كافر شوند...»!(نساء / 60).

به هر حال يكى از نشانه‏هاى پيامبران راستين، دعوت به توحيد و پرهيز از همه طاغوت‏هاست، در حالى كه مدّعيان دروغين، مردم را به شرك و بت‏پرستى و گاه همچون فرعون، دعوت به پرستش خويش مى‏كردند، اين اعتقاد به طاغوت‏، بازتاب گسترده‏اى در تمام اعمال انسان دارد، مخصوصاً زنجيرهاى اسارت و بردگى را از دست و پاى انسان‏ها بر مى‏دارد، و آنان را به وحدت و اتحاد و آزادگى و عزّت فرا مى‏خواند.

  1. كفر به طاغوت پیش نیاز ايمان به خدا:... فمن يكفر بالطَّغوت ويؤمن باللّه فقد استمسك بالعروة الوثقى‏ ... ...كسى كه به طاغوت [بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر] كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است...(بقره/256).

و اگر خداوند متعال در اين آيه كفر را جلوتر از ايمان ذكر كرد و فرمود:" كسى كه به طاغوت‏ كفر بورزد و به خدا ايمان بياورد" براى اين است كه موافق ترتيبى ذكر كرده باشد كه با فعل جزا مناسب است، چون فعل جزا عبارت است از استمساك به عروة الوثقى، و اين استمساك عبارت است از ترك هر كار و گرفتن عروة الوثقى، پس استمساك يك" ترك" مى‏خواهد و يك" گرفتن"، لذا بايد اول كفر را ذكر مى‏كرد كه عبارت است از ترك، سپس ايمان را كه عبارت است از اخذ، تا فعل شرط مطابق با جزاى آن باشد (طباطبایی، ج‏2، ،1384 ص526).

این آیه با صراحت تمام اعلام می دارد که شرط پیوستن به انقلاب توحیدی کفر به طاغوت است و امکان ندارد که شخص و یا جامعه ای دلبسته حکومت طاغوت باشد و یا حتی با طاغوت به مبارزه بر نخیزد و در عین حال ادعای ایمان و مبارزه برای حاکمیت جبهه ایمان و اصلاح داشته باشد.

  1. دستور مبارزه با طاغوت: الَّذِينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ‏ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً (نساء/76) آنها كه ايمان دارند در راه خدا پيكار مى‏كنند و آنها كه كافرند در راه طاغوت‏ (و افراد طغيانگر) پس شما با ياران شيطان پيكار كنيد (و از آنها نهراسيد) زيرا نقشه شيطان (همانند قدرتش) ضعيف است.

تفسیر نمونه این آیه را به عنوان معیار تمایز مؤمن و غیر مؤمن دانسته و می نویسد:  مشخص ساختن صفوف و اهداف مجاهدان، چنين مى‏فرمايد:" افراد با ايمان در راه خدا و آنچه به سود بندگان خدا است پيكار مى‏كنند، ولى افراد بى‏ايمان در راه طاغوت‏ يعنى قدرتهاى ويرانگر".(الَّذِينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ‏). طاغوت‏ و قدرتهاى طغيانگر و ظالم هر چند به ظاهر بزرگ و قوى جلوه كنند، اما از درون، زبون و ناتوانند، از ظاهر مجهز و آراسته آنها نهراسيد، زيرا درون آنها خالى است و نقشه‏هاى آنها همانند قدرتهايشان سست و ضعيف است، چون متكى به نيروى لا يزال الهى نيست. بلكه متكى به نيروهاى شيطانى مى‏باشد.

(إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً) دليل اين ضعف و ناتوانى روشن است، زيرا از يك سو افراد با ايمان در مسير اهداف و حقايقى گام بر مى‏دارند كه با قانون آفرينش هماهنگ و هم صدا است و رنگ ابدى و جاودانى دارد آنها در راه آزاد ساختن انسانها و از بين بردن مظاهر ظلم و ستم پيكار مى‏كنند، در حالى كه طرفداران طاغوت‏ در مسير استعمار و استثمار بشر و شهوات زودگذرى كه اثر آن ويرانى اجتماع و بر خلاف قانون آفرينش است تلاش و كوشش مى‏نمايند و از سوى ديگر افراد با ايمان به اتكاى نيروهاى معنوى آرامشى دارند كه پيروزى آنها را تضمين مى‏كند و به آنها قوت مى‏بخشد در حالى كه افراد بى‏ايمان تكيه گاه محكمى ندارند.(مکارم شیرازی، ج‏4،  1374، ص 11).

قابل توجه اينكه در اين آيه ارتباط كامل" طاغوت‏" با" شيطان" بيان شده كه چگونه طاغوت‏ از نيروهاى مختلف اهريمنى مدد مى‏گيرد، تا آنجا كه مى‏گويد ياران طاغوت‏ همان ياران شيطانند.

  1. عبادت طاغوت، از عوامل سقوط: قل يأهل الكتب هل تنقمون منّآ إلّاأن ءامنَّا باللَّه ...* قل هل أنبّئكم بشرّ مّن ذلك مثوبة عند اللّه من لّعنه اللّه وغضب عليه وجعل منهم القردة والخنازير وعبد الطَّغوت أولئك شرٌّ مّكانا ... كسانى كه خداوند آنها را لعن و بر آنها غضب كرده و افرادى از آنان را به شكل بوزينه‏ها و خوك‏ها درآورده و طاغوت‏ را پرستيدند (و اطاعت كردند)، جايگاه آنان نزد خداوندبدتراست و از راه راست گمراه‏ترند. (مائده/ 59 و 60 ).

تهديدهايى كه در قرآن کریم و روایات اسلامی براى پذيرش حاكميّت طاغوت‏ آمده، براى قتل، ظلم، شرب خمر، قمار و زنا نيامده است. در روایتی از امام صادق(ع) در باره تعامل با حکام ستمگر اینگونه آمده است: ...من قواصم الظهر سلطان جائریعصی الله و انت تطیعه( مغربی تمیمی، 1385، ص 541/حدیث1928).

می بینیم که در این روایت سلطه گری سلطان جایر و اطاعت از وی در کنار هم به عنوان دو رکن مکمل هم باعث ضربه بر پیکر اسلام و شکستنن ستون فقرات دیانت و جامعه دینی شمرده شده است.

ب)کمک به حاکیمت خداوند

حاکمیت خداوند و قوانین الهی نه تنها یکی از اصول مهم انقلاب های با آرمانهای توحیدی، بلکه زیر بنای تمامی ارزشهای الهی است. رهبر انقلاب اسلامی ایران در این باره می فرماید: « امام(ره) از مهم‌ترین اهداف خود و هدف از انقلاب خود را پایه‌گذاری حکومت اسلامی و حکومت «الله» بر روی کره زمین می‌دانست. حال ... اگر خدایی نکرده مردم از ارزش‌های اسلامی و اهداف مهم انقلاب و آرمان‌های آن دور شدند، این شاخص مهم بر زمین ‌مانده است و ... مردم از روحیه انقلابی‌گری خود دور شده‌اند ...حاکمیّت دین خدا به‌معنی عدالت اجتماعیِ به‌معنای واقعی است، به‌معنای ریشه‌کنی فقر است، به‌معنای ریشه‌کنی جهل است، به معنای ریشه‌کنی استضعاف است؛ ... درست نقطه‌ی مقابل آن راهی که در رژیم طاغوت ما را به آن سمت میکشاندند و میبردند»( KHAMENEI.IR). اینک باز اندیشی آیاتی که حاکمیت دین و آموزه های آن را دستور می دهند: 

  1. حاكميّت دين بر اجتماع، هدف حكومت مؤمنان: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا ... لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ ... وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُمْ ... خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده ... وعده كرده كه شما را در اين سرزمين جانشين ديگران كند،... و نيز دينشان را آن دينى كه براى ايشان پسنديده استقرار دهد ...( نور/ 55).

حقیقتی یگانه که ... در آیات و سوره های مکی به جنبه های اعتقادی و تثبیت این حقیقت در اندیشه مسلمانان پرداخته شده ودر آیات و سوره های مدنی، جنبه عملی و اجرای آن مطرح گردیده است. این حقیقت چیزی جز حاکمیت خداوند متعال در همه شئون زندگی انسان نیست و بر کوتاه کردن دست سلاطین، حاکمان و الهه دیگر از حق ولایت و حاکمیت و تعیین سرنوشت انسان استوار است... مفهوم لااله الا الله نفی هر گونه سلطنت، سیادت، ولایت و حاکمیت غیر خدا در زندگی انسان، و حصر ولایت، سلطنت و حاکمیت برای خداوند متعال است(آصفی، 1385، ص15).

  1. لزوم جهاد براى حاكميّت دين: وقتلوهم حتّى‏ لاتكون فتنة ويكون الدّين للّه ...و با ايشان كارزار كنيد تا به كلى فتنه ريشه‏كن شود و دين تنها براى خدا شود و اگر به كلى دست از جنگ برداشتند ديگر هيچ دشمنى و خصومتى نيست مگر عليه ستمكاران‏ (بقره/ 193).

وَ قاتِلُوهُمْ‏ حَتَّى‏ لا تَكُونَ‏ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ‏ الدِّينُ‏ لِلَّهِ‏ ... أى قاتلوا المشركين حتى لا تكون لهم قوة يفتنونكم بها فى دينكم، و عليكم- أيها المسلمون- أن تقاتلوا المشركين و أن تكسروا شوكتهم و أن تقضوا على جبروتهم حتى تزيلوا هذا الطاغوت من وجه الدعوة الإسلامية، و حتى يصير الناس أحرارا فى عقائدهم، و يكون دين كل شخص خالصا للّه لا أثر فيه لخشية غيره فلا يفتن بصدّه عنه و لا يؤذى فيه و لا يحتاج فيه إلى مداهنة و محاباة أو استخفاء و مداراة.( شحاته، بی تا، ج‏1، 289 )

3. تاريخ آينده بشر، شاهد حاكميّت دين اسلام: يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ* هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ. مى‏خواهند نور خدا را با دهنهاى خود خاموش كنند، و خدا نمى‏گذارد و دست برنمى‏دارد تا آنكه نور خود را به كمال و تماميت برساند، هر چند كافران كراهت داشته باشند(توبه /32 و 33).

حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در تعبیری بسیار زیبا یکی از مهم‌ترین علل از بین رفتن دولت‌ها را کنار گذاشتن اصول آن مملکت و آن انقلاب می‌داند و می‌فرماید: « یستدل علی ادبار الدول باربع: تضییع الاصول و التمسک بالغرور و تقدیم الاراذل و تاخیر الافاضل» علت از بین رفتن دولت‌ها چهار چیز است: 1. کنار گذاشتن اصول؛ 2. خودخواهی و پیروی از هوای نفس؛ 3. به کار گماشتن نالایق‌ها؛ 4. پس زدن اندیشمندان و افراد لایق (امام علی، بی تا، ص 342،حدیث 7835).

وجوب برپایی حکومت اسلامی تقریبا از ضریات دین اسلام است. اما زمان درازی که اسلام از تصدی حکومت و رهبری جامعه دور بوده، موجب شده که فهم فقهی این مسأله در پرده ابهام فرو رود... در قرآن کریم آیاتی هست که فهم درست و اجرای صحیح آن جز از طریق حاکمیت مرکزی شرعی امکان پذیر نیست... ما در اینجا سه دسته از این نآیات را می آوریم: دسته اول: این آیات بر و جوب قضاوت و رفع اختلاف بین مردم و وجوب اجرای حدود و و جوب جنگ وجهاد با کافران دلالت دارد...دسته دوم: این دسته آیاتی است که اجرای آن و جود یک حاکمیت شرعی مرکزی را می طلبد. .. دسته سوم: از این دسته از آیات قرآن آیه امر به معروف و نهی از منکر را بیان می کنیم(آصفی، 1385، صص33-45).

به نظر شیعه، امامت مبتنی بر اعقاد به «رهبران الهام شده الهی» که از عصمت برخوردارند. امامت شیعی اصول خود را نه از تجربه تاریخی مسلمانان، که از تصور عقلی محض اتخاذ کرده است. در نظر آنان هرگز نمی توان امر امامت را به مکلفین واگذاشت. امامت از مهمترین ارکان دین است و بلکه جمیع تکالیف شرعی جز به نصب امام تمام نمی شوند، بدینسان نمی توان انتخاب امام را از وظایف مردم دانست؛ زیرا چنانچه شایسته باشد مهم ترین واجبات بر عهده مردم گذاشته شوند، بدیهی است که دیگر احکام وتکالیف شرعی نیز چنین وضعیتی خواهند داشت و نزول وحی بی معنا خواهد بود.( حلی،بی تا، ص25 به نقل از:  فیرحی ، 1378. ص282).

حکومت در اندیشه سیاسی اسلام، به عنوان وسیله ای برای ابلاغ و اجرای دستورات دینی شمرده می شود که وظیفه ای بسیار سنگینی برای اجرای عدالت و احقاق حق وامانتی وزین بر عهده حاکم دارد. پس اولا حکومت امانت الهی است که باید به اهلش واگذار شود. ثانیا هدفش ایجاد عدالت اجتماعی است که البته همه مردم در تحقق آن باید مشارکت عمومی داشته باشند(خسرو پناه، 1378.ص109).

صیانت از استقلال و وحدت نیروهای انقلابی

عواملی دیگری که به عنوان ویژگی و خصوصیت جامعه انقلابی از نگاه قرآن کریم، مطرح است صیانت از استقلال و وحدت نیروههای خودی است. از آنجاییکه ملازمه زیادی میان این دو عامل وجود دارد، به این معنا وحدت نیروهای خودی می تواند ضامن استقلال نیروی های انقلابی را فراهم و کند و از طرف دیگر پراکندگی، تفرقه و اختلاف میان مجموعه های وفادار به یک آرمان و یک انقلاب معمولا سرانجامی جز وابستگی ندارد، این دو عامل را در کنار هم مورد بررسی قرار می دهیم:

الف) استقلال، ضامن بقای انقلاب

استقلال، يعنى ضابط امر خويش بودن، به خودى خود به كارى بر ايستادن؛ بى‏شركت غيرى؛ صاحب اختيارى و آزادى كامل يك كشور (دولت و ملّت) در امور سياسى و اقتصادى بدون إعمال نفوذ خارجيان. در اين مدخل، از جملات «و جعلكم ملوكا»، «لاتتخذوا بطانة من دونكم»، «لاتتخذوا عدوّى و عدوّكم أولياء»، «لاتتخذوا الكافرين أولياء»، «لاتتخذوا اليهود و النصارى أولياء» و «و لن‏يجعل اللَّه للكافرين على المؤمنين سبيلا» استفاده شده است.

وابستگی و عدم استقلال یک مجموعه فکری، سیاسی، نظامی و حتی اقتصادی می توانند آن مجموعه را از آرمانهای که دارند بشدت دور کنند و این قانون در مورد نیروهای انقلابی و آرمانهای هرانقلابی از جمله انقلاب های دینی هم به خوبی صادق است. رهبر انقلاب اسلامی در این مورد می فرمایند:

 «یکی از مهم‌ترین اهداف انقلاب اسلامی، حفظ استقلال کشور و کوتاه کردن دست بیگانگان از مملکت اسلامی بوده است... KHAMENEI.IR)). اینک بررسی آیاتی که اهمیت، ارزش، جنبه و دلایل استقلال را برای ایمان آورندگان به اسلام گوشزد می نماید:

  1. مؤمنان، موظّف به حفظ استقلال خود: ولاتركنوا إلى الّذين ظلموا فتمسّكم النّار وما لكم مّن دون اللّه من أوليآء .... به كسانى كه ستم كرده‏اند متمايل نشويد كه جهنمى مى‏شويد و غير خدا دوستانى نداريد و يارى نمى‏شويد(هود / 113)

 حفظ استقلال و پرهيز از ولايت غير مسلمانان و كافران، از وظايف مؤمنان: لّا يتَّخذ المؤمنون الكفرين أوليآء من دون المؤمنين و من يفعل ذلك فليس من اللَّه فى شى‏ء .... مؤمنين به هيچ بهانه‏اى نبايد كفار را ولى و سرپرست خود بگيرند با اينكه در بين خود كسانى را دارند كه سرپرست شوند و هر كس چنين كند ديگر نزد خدا هيچ حرمتى ندارد، مگر اينكه از در تقيه، سرپرستى كفار را قبول كرده باشند و فراموش نكنند كه در بين كسانى كه ترس آورند خدا نيز هست و بازگشت همه به سوى خدا است‏(آل‏عمران/ 28).

  1. استقلال همه جانبه مورد تأكيد خداوند (اهميّت استقلال): ... ولن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا...و خدا تا ابد اجازه نداده كه كافران كمترين تسلطى بر مؤمنان داشته باشند(نساء/ 141).

استقلال سیاسی معنایش این است که ما در زمینه‌ی سیاسی فریب [دشمن را] نخوریم... استقلال فرهنگی که از همه مهم‌تر است در این است که سبک زندگی را سبک زندگی اسلامی ایرانی انتخاب بکنیم... استقلال اقتصادی هضم نشدن در هاضمه‌ی اقتصاد جامعه جهانی است(KHAMENEI.IR).

  1. استقلال، نيكو و ارزشمند نزد عقل: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ ...خدا مثالى مى‏زند، دو مرد يكيشان لال است كه به هيچ چيز توانايى ندارد و سربار مولاى خويش است كه هر جا فرستدش سودى نيارد. او با كسى كه به عدالت فرمان دهد و به راه راست رود چگونه برابر تواند بود(نحل/75 و 76).
  2. توجه به داشته های خود، زمينه‏اى استقلال‏: ولو كانوا يؤمنون باللّه والنّبىّ ومآ أنزل إليه ما اتّخذوهم أوليآء ....اينان اگر بخدا و به نبى او و به آنچه به نبى نازل شده ايمان مى‏آوردند كفار را دوست نمى‏گرفتند، و ليكن بسياريشان فاسقند(مائده/81).

همه این‌ها حاکی از این است که توجه به استقلال و عزت اسلامی، یکی از مهم‌ترین آرمان‌های اسلام، نظام و انقلاب اسلامی است که ریشه‌های آن در قرآن کریم و سنت نبوی و سیره معصومین(علیهم‌السلام) وجود دارد. حکومت و کشور اسلامی نباید زیر یوغ بیگانگان برود، کشور اسلامی نباید به خاطر منافع دنیوی و مادی و زندگی چند روزه دنیا، عزت و شرافت خود را به بیگانگان بفروشد تا چند صباحی در ناز و نعمت باشد. کشور اسلامی باید در تمام زمینه‌ها عزت و استقلال خود را حفظ کند.

از آیات مذکور بخوبی استفاده می شود که خداوند متعال نسبت به حفظ استقلال و عدم وابستگی امت اسلام کاملاً عنایت داشته و می خواسته که به عنوان امتی مستقل و نیرومند و متکی به نیروی ایمان در صحنه گیتی خودنمائی کند. و برای حفظ قدرت و استقلال خویش، در تحکیم وحدت بین خودشان و شدت عمل در برابر کفار بکوشند. «محمد رسول الله و الذین معه اشدّاء علی الکفار رحماء بینهم» (فتح/36).

ب) وحدت نیروی های خودی، معیار جامعه انقلابی 

وحدت اسلامی موضوعی پر اهمیت است که عمری به دارازای عمر امت مسلمانان دارد. از همان روزی که قرآن کریم نام امت واحد را بر این مردم نهاد و محور وحدت را شعار من خدای شما هستم، قرارداد و از همان روز که نبی اعظم اسلام(ص) گروههای پراکنده مردمی را که بر پرتگاه آتش بودند بر محور خداگرایی گردهم آورد و نام امت مسلمانان بر آنان گذاشت وهمه را بر صراط مستقیم الهی رهنمون شد، نخستین تلاش ها برای وحدت امت نمایان شد. گر چه فروغ هدایت گر امت واحد در پس ابرهای سنگین و سیاه دسته بندی ها و جبهه گیری ها چهره پنهان کرد ودیگر بار این مردم را به لبه همان پرتگاه کشاند که در جاهلیت برآن بود؛ اما پیوسته مردان بزرگ، دوراندیش ودلسوز بوده اند که مصلحت اسلام را برمصالح فرقه ای ترجیح دادند و همگان را به چنگ زدن به اصول مشترکی که دارند، فراخوانده اند؛ اما متأسفانه جهالت دوستان و فتنه انگیزی و نیرنگ دشمنان زخم های شدیدی بر پیکر این امت وارد ساخته است. قرآن کریم با پیش بینی درست این مسیر دشوار، همواره بر همگرایی و همنوایی در امت تأکید نموده است:

  1.  لزوم اتّحاد همه مسلمان‏ها و پرهيز آنان از هر گونه تفرقه: و اعتصموا بحبل اللَّه جميعا و لاتفرّقوا ...* و لاتكونوا كالذين تفرّقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البيّنت .... و همگى به وسيله حبل خدا خويشتن را حفظ كنيد و متفرق نشويد و نعمت خدا بر خويشتن را بياد آريد، بياد آريد كه با يكديگر دشمن بوديد و او بين دلهايتان الفت برقرار كرد و در نتيجه نعمت او برادر شديد. و در حالى كه بر لبه پرتگاه آتش بوديد، او شما را از آن پرتگاه نجات داد. خداى تعالى اين چنين آيات خود را برايتان بيان مى‏كند تا شايد راه پيدا كنيد(آل‏عمران / 103 و 105).

و انّ هذا صرطى مستقيما فاتّبعوه و لا تتّبعوا السبل فتفرّق بكم عن سبيله ذلكم وصَّيكم به ....و اين راه من است يك راست، پس پيروى كنيد آن را و به راه‏هاى ديگر مرويد كه شما را از راه وى پراكنده كند اينها است كه خدا شما را بدان سفارش كرده بلكه پرهيزكارى كنيد(انعام /153). 

بعد از ایمان مهمترین عاملی که می توانست به پیروزی مسلمین و به ثمر رسیدن اهداف الهی رسول خدا کمک کند تاسیس امت متحد و مستقل اسلامی بود. لذا رسول الله از آغاز بعثت به فکر آن بود و مقدماتش را فراهم میساخت. و در انجام این مهم دو کار لازم بود: اول: ایجاد ارتباط و اتحاد و برادری در بین افراد امت. دوم: حفظ استقلال و عدم وابستگی آن. این دو امر از قرآن سرچشمه می گرفت. رسول گرامی با راهنمائی قرآن تمام مؤمنین را برادر معرفی کرد. « انّما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم».(حجرات/ 10).

2. اتّحاد با پيروان اديان الهى، براساس توحيد: قل يأهل الكتب تعالوا إلى‏ كلمة سواء بيننا وبينكم ألّانعبد إلّااللَّه ولانشرك به شيا ولايتّخذ بعضنا بعضا أربابا مّن دون اللّه فإن تولّوا فقولوا اشهدوا بأنّا مسلمون.بگو اى اهل كتاب بيائيد به سوى كلمه‏اى كه تمسك به آن بر ما و شما لازم است و آن اين است كه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگيريم و يكديگر را به جاى خداى خود به ربوبيت نگيريم اگر نپذيرفتند بگوئيد شاهد باشيد كه ما مسلمانيم‏(آل‏عمران/ 64).

  1. گمراهى و فاصله گرفتن از راه خدا، نتيجه تفرقه: وأنَّ هذا صرطى مستقيما فاتّبعوه ولاتتّبعوا السّبل فتفرّق بكم عن سبيله .... و اين راه من است يك راست، پس پيروى كنيد آن را و به راه‏هاى ديگر مرويد كه شما را از راه وى پراكنده كند اينها است كه خدا شما را بدان سفارش كرده بلكه پرهيزكارى كنيد(انعام/ 153).
  2. نكوهش خداوند از ايجاد تفرقه در دين: إنّ الّذين فرّقوا دينهم وكانوا شيعا لّست منهم فى شى‏ء إنّمآ أمرهم إلى اللّه ...كسانى كه دين خويش را پراكنده كردند و گروه گروه شدند كارى به آنها ندارى، كار ايشان فقط با خدا است كه عاقبت از آنچه مى‏كرده‏اند خبرشان مى‏دهد(انعام/159).

مذهب، پیوسته وحدت پرور است. وحدت عقیده، به توده ها امکان می بخشد که گرد یک پرچم حلقه زنند، چه بسا از حلقوم نژادهای مختلف در اب و خاک های گوناگون زندگی می کنند و به دو یا چند زبان سخن می گویند و هرگز با یکدیگر وحدت خونی ندارند، یک شعار شنیده شود وهمگی از تز واحدی دفاع کنند و آن چنان در عشق به عقیده ایدلوژی فرو روند که جز حفظ اندیشه و عقیده چیزی برای آنان مطرح نباشد.

  1. ايجاد تفرقه از عوامل استضعاف مردم: إنّ فرعون علا فى الأرض وجعل أهلها شيعا يستضعف طائِفة مّنهم يذبّح أبناءهم ويستحى نساءهم إنّه كان من المفسدين. به درستى كه فرعون در زمين بلندپروازى كرد و مردمش را گروه گروه ساخت، طايفه‏اى از ايشان را بيچاره و ضعيف كرد، تا آنجا كه پسرانشان را مى‏كشت و زنانشان را زنده مى‏گذاشت، راستى كه او از مفسدان بود(قصص/ 4).

رهبر بزرگ اسلام که باهمیّت و ضرورت وحدت امت اسلام کاملاً واقف بود در انجام این مهم تلاشهای زیاد کرد و با تأییدات الهی توفیق یافت. قرآن کریم از این موفقیت بزرگ یاد کرده میگوید «هو الذی ایدّک بنصره و بالمؤمنین و الّف بین قلوبهم لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم و لکنّ الله الّف بینهم انّه عزیز حکیم»(25). قرآن که تأسیس امه واحده را موفقیت آمیز میداند می فرماید: « ان هذاه امتکم امة واحدة و انا ربّکم فاعبدون»(27) در این آیه به سه مرتبه از توحید اشاره می کند : توحید امت، توحید و ربوبیت، توحید در عبادت. و با یکدیگر بی ارتباط نیستند. 

عدالتخواهی و استکبارستیزی شاخص جامعه انقلابی

عدالتخواهی از اصول و آرمانهای بشری است که همیشه بشریت و جوامع بشری آن را درسر پرورانده و برای تحقق آن آرمان شهر انسانی در خیال خود پرورانده است. استکبارستیزی اصلی است که تکمیل کننده عدالت اجتماعی و عملیاتی کننده آن در متن اجتماع است، چه اینکه همواره هم در میان جوامع و هم در صحنه بین الملل کسانی هستند که عدالت را زیر پا می گذارند. در نگاه قران کریم، عدالت خواهی و استکبار ستیزی، به اندازه ای مهم، ارزشمند و شورآفرین است که می توان آنها را از اهداف اساسی خالق قرآن دانست.

الف) عدالتخواهی معیار، انقلابی ماندن

قرآن کریم، عدالتخواهی را نه یک شعار تبلیغاتی، بلکه یک اصل زنده و پویای اجتماعی می داند که باید در همه عصرها و برای همه نسلها، الهام بخش باشد. قرآن کریم در تأکید بر ظلم زدایی از جامعه بشری و صحنه فعالیت های اجتماعی انسانها، از خدا آغاز می کند و خدا را مبرای از ظلم می داند و در نظام آفرینش برای ظلم هیچ گونه جایی قایل نمی شود و ظلم زدایی از جامعه بشری را مسؤلیت اجتناب ناپذیر انسان می داند، و نه تنها ظلم کردن را منع می کند، بلکه پذیرش ظلم و تن دادن به آن را نیز محکوم می کند و برای آن مجازاتی سخت قایل می شود و ظلم زدایی را شامل همه قلمروهای حیات بشری، از جمله قلمروهای رابطه انسان با خدا و با خویشتن و با دیگران و جامعه می داند(بقره/279  و 165). اینک نمونه های مهمی از عدالت خواهی در پیام های قرآنی:

  1. عدالت‏خواهى، از صفات شاعران مؤمن: وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ* إِلَّا الَّذِينَ ... وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا ...و شاعران را گمراهان پيروى مى‏كنند، مگر آن كسانى كه از پس آن ستمهايى كه ديدند انتقام گرفته‏اند، زود باشد كسانى كه ستم كرده‏اند بدانند كه به كجا بازگشت مى‏كنند (شعراء/ 224 و 227).
  2. ارجمندى عدالت‏خواهى و عدالت‏خواهان، نزد خداوند:إِنَّ الَّذِينَ ... وَ يَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ.به كسانى كه به آيات خدا كفر مى‏ورزند و پيامبران را به ناحق مى‏كشند و افرادى را كه به عدالت وادارشان مى‏كنند به قتل مى‏رسانند، بشارت به عذابى دردناك بده‏ (آل‏عمران/ 21).
  3. پيام عدالت‏خواهى و حق‏جويى شعيب عليه السلام، مايه انكار رسالت وى، از سوى مفسدان سودجوى ايكه: كَذَّبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ* إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ* أَوْفُوا الْكَيْلَ ... وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ... وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ... وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ. اصحاب ايكه نيز پيغمبران را دروغگو شمردند چون شعيب به ايشان گفت: چرا نمى‏ترسيد پيمانه را تمام دهيد (و كم‏فروشى نكنيد) و مردم را به خسارت نيندازيد و با ترازوى درست، وزن كنيد و چيزهاى مردم را كم ندهيد و در اين سرزمين به فساد مكوشيد.گفتند تو جز بشرى مانند ما نيستى و ما ترا دروغگو مى‏پنداريم(شعراء/ 176 و 177 و 181- 183 و 186).
  4. انسان فاقد روحيّه عدالت‏خواهى، همچون انسانهايى گنگ و ناتوان و نيازمند سرپرست: وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلى‏ مَوْلاهُ أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ. خدا مثالى مى‏زند، دو مرد يكيشان لال است كه به هيچ چيز توانايى ندارد و سربار مولاى خويش است كه هر جا فرستدش سودى نيارد. او با كسى كه به عدالت فرمان دهد و به راه راست رود چگونه برابر تواند بود (نحل/76).

اصل عدل در کنار امامت، معرف مکتب تشیع و از ضرویات اعتقادی و دینی آنها محسوب می شود. « تشیع با وفاداری و احیای دو اصل اساسی عدل وامامت که بنیان کلیه مسایل دیگر حتی توحید و نبوت و معاد نیز تلقی می شد، نیروی را به پیروانش می داد که در برابر حکومت های ظالم و ستمگر ایستادگی کنند و توده ها همواره براساس شعار تشیع، با بنی امیه، بنی عباس و سلجوقیان و... جنگیده اند(شریعتی، 1359، ص26).

به هر تقدیر دو اصل امامت و عدالت هم در حوزه اصول اعتقادی و ایمانی و هم در حوزه های دیگر از قبیل اخلاق و احکام. به طور کلی دیدگاه شیعیان در باب عدل این است که عدل را به عنوان حقیقت عینی و واقعی در جهان هستی، جدا از انتساب یا عدم انتساب آن به پروردگار عالم مورد پذیرش قرار می دهند و بر همین اساس، اصالت حسن و قبح ذاتی امور را می پذیرند. به علاوه می پذیرند که عقل انسان توانایی ادراک حسَن یا قبیح بودن امور وهمچنین عادلانه یا ظالمانه بودن آنها را دارد. البته شیعیان موضوع حسن و قبح عقلی را معیار کارهای بشری قرار می دهند و محدوده این مفاهیم را حوزه زندگانی و امور اجتماعی او می دانند و بس. نه ساحت کبریای و عالم ربوبی و از این منظر با معتزله تفاوت دارند(طباطبائی فر، 1384، ص338)

ب) استکبارستیزی معیار انقلابی بودن

تکبر و استکبار از ماده «کُبر» و استکبار به معنای برتری جویی و خود بزرگ بینی و گردنکشی است (ابو الحسین،1389، ذیل واژه استکبار) از آیات کریمه قرآن درباره انقلابی بودن، مفهوم خاصی استفاده می شود. این مفهوم که در قرآن کریم مکرر هم مورد تأکید قرار گرفته است، مفهوم جهاد است. خداوند متعال در قرآن کریم حتی در شرایطی هم که جنگ نباشد، دستور «جاهِدوا» صادر می کند. اگر شرایط بحرانی خاصی هم نباشد، می فرماید «فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا». آنهایی که در راه خدا مجاهده می کنند، همیشه تحسین می شوند و برتر قرار می گیرند.

جهاد در قرآن به جنگ مسلحانه و مواجهه رو در رو محدود نمی شود و معنای وسیع تری دارد. جهاد، معنایش در قرآن کریم معلوم است. اصلاً جهاد در یک زندگی آرام و بی دغدغه، تحقق پیدا نمی کند؛ البته آرام، نه به معنای آرامش روحی، بلکه به این معناست که انسان نسبت به بسیاری از حق ها و باطل هایی که در اطرافش هست، معترض و تحول خواه نباشد. با چنین رویه ای، مفهوم جهاد، تحقق پیدا نمی کند. مفهوم جهاد، خیلی به مفهوم انقلابی بودن نزدیک است.

مقام معظم رهبری با الهام گرفتن از آیه شریفه: «فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَ جَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا [فرقان/52] از کافران اطاعت مکن، و به ‌وسیله آن(قرآن کریم) با آنان جهاد کن، جهادی بزرگ». یکی از شاخص‌های مهم انقلاب و انقلابی ماندن را عدم تبعیت دشمن نامیدن و این عدم تبعیت را با الهام از قرآن کریم «جهاد کبیر» معرفی کردند KHAMENEI.IR)). بعضی از آیات قرآن که مبارزه با زور گویی و استکبار را به عنوان یک اصل ایمانی و انقلابی برای مؤمنان بیان می فرماید، عبارتند از:

1. جهاد و مبارزه در راه خدا، راهى براى رسيدن به آزادى: ألم تر الى الملأ من بنى اسرءيل من بعد موسى‏ اذ قالوا لنبىّ لهم ابعث لنا ملكا نقتل فى سبيل اللَّه قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال ألّا تقتلوا قالوا و ما لنا ألّا نقتل فى سبيل اللَّه و قد أخرجنا من ديرنا و أبنائنا فلمّا كتب عليهم القتال ...* فهزموهم باذن اللَّه و قتل داود جالوت و ءاتيه اللَّه الملك و الحكمة و علّمه ممّا يشاء و لو لادفع اللَّه الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض .... مگر داستان آن بزرگان بنى اسرائيل را نشنيدى كه پس از موسى به پيامبر خود گفتند: پادشاهى براى ما نصب كن تا در راه خدا كارزار كنيم و او گفت: از خود مى‏بينيد كه اگر كارزار بر شما واجب شود شانه خالى كنيد؟ گفتند: ما كه از ديار و فرزندان خويش دور شده‏ايم براى چه كارزار نمى‏كنيم؟ ولى همين كه كارزار بر آنان مقرر شد ... پس به خواست خدا شكستشان دادند و داود جالوت را بكشت و خدايش پادشاهى و فرزانگى بداد و آنچه مى‏خواست به او بياموخت اگر بعض مردم را به بعضى ديگر دفع نمى‏كرد زمين تباه مى‏شد( بقره/ 246 و 51).

2. انفاق امكانات براى تقويت بنيه نظامى جامعه اسلامى، از مصاديق انفاق فى سبيل‏اللَّه: وأعدّوا لهم مّا استطعتم مّن قوّة ومن رّباط الخيل ترهبون به عدوّ اللّه وعدوّكم وءاخرين من دونهم لاتعلمونهم اللّه يعلمهم وما تنفقوا من شى‏ء فى سبيل اللّه يوفّ إليكم وأنتم لاتظلمون. و آماده كنيد براى (كار زار با) ايشان هر چه را مى‏توانيد از نيرو و از اسبان بسته شده كه بترسانيد با آن دشمن خدا و دشمن خود را و ديگران را از غير ايشان كه شما آنان را نمى‏شناسيد و خدا مى‏شناسد، و آنچه كه در راه خدا خرج كنيد به شما پرداخت مى‏شود و به شما ظلم نخواهد شد (انفال/60).

3. آمادگى نظامى مسلمانان پس از جنگ، مورد ستايش خداوند: الّذين استجابوا للّه والرّسول من بعد مآ أصابهم القرح‏للّذين أحسنوا منهم واتّقوا أجر عظيم* فانقلبوا بنعمة مّن اللّه وفضل لّم يمسسهم سوء واتّبعوا رضون اللّه واللّه ذو فضل عظيم. آنان كه دعوت خدا و رسول را اجابت كردند پس از آنكه به آنها رنج و غم رسيد از آنها هر كس نيكوكار و پرهيزكار شد اجر عظيم خواهد يافت‏  پس آن گروه از مؤمنان به نعمت و فضل خدا روى آوردند و بر آنان هيچ الم و رنجى پيش نيامد و پيرو رضاى خدا شدند و خداوند صاحب فضل و رحمت بى منتها است ( آل‏عمران/ 172 و 174).

4. مبارزه قهر آمیز با ستم کاران و مستکبران توصیه شده است. دقت در دو آیه ذیل، این امر را بدرستی بیان می کند: و ما لكم لاتقتلون فى سبيل اللَّه و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدن الّذين يقولون ربّنا أخرجنا من هذه القرية الظالم أهلها ....(نسا/ 75).

أذن للذين يقتلون بأنّهم ظلموا و انّ اللَّه على‏ نصرهم لقدير* الّذين أخرجوا من ديرهم بغير حقّ الّا أن يقولوا ربّنا اللَّه و لولا دفع اللَّه الناس بعضهم ببعض لهدّمت صومع و بيع و صلوت و مسجد ...(حج/ 39 و 40).

در آیه اول نه تنها مبارزه قهرآمیز با مستکبران توصیه و تجویز شده، بلکه کسانی که از این مبارزه روی بر می تابند با عبارت مالکم مورد توبیخ و سرزنش قرار می گیرند. از این نکته استفاده می شود که وظیفه همه موحدان، مبارزه و بسیج امکانات مادی و معنوی در مقابله با ستمکاران و روند استکباری در جوامع انسانی در سطوح داخلی و بین المللی است.

در آیه دوم خداوند، ضمن اجازه به مظلومان برای مبارزه با مستکبران وظالمان برپشتبانی خداونداز این حرکت های قهرآمیز و انقلابی بر علیه ستم و بی عدالتی تأکید شده است.

بنابراین براساس آموزه های قرآنی به تلاش های دسته جمعی برای برانداختن بنای ستم واستکباربه مثابه ریشه های مفاسد اجتماعی و سیاسی توجه شده است وبه نوعی این حرکت های عدالتخواهانه و ضد فساد در طول اراده الهی مبنی بر حاکمیت حق و عدل و خیر در جهان ارزیابی شده است ... در این باره عبارت زیبای«قاتلوهم یعذبهم الله بایدیکم (توبه/14)» ترسیم کننده واقعی جایگاه انقلابهای الهی واسلامی از منظر قرآن کریم است. خواری و خذلان مفسدان و تبهکاران را خداوند به خود نسبت می دهد، اما آن را از طریق مردم پاکباز و انقلابی ممدوح می داند. این جاست که اگر انقلاب های اجتماعی وسیاسی در راه استقرار نظام اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خداوند در میان انسانها تحقق یابد دقیقا یکی از روش های اصلاح از منظر قرآن کریم شمرده می شود.( www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=101025                 مقاله اصلاح و انقلاب در آموزه های قرآنی، سید مرتضی هزاوه ای).

اقامه امر به معروف و نهی از منکر، ویژگی جامعه انقلابی

امر به معروف دستوری از واجبات دین است که به معنای واداشتن دیگران به سوی هر باور یا عملی است که حسن دارد و پسندیده بودن آن از نظر عقل و شرع شناخته شده و مورد تأیید است. نهی از منکر فریضه ای دیگری که به معنای باز داشتن از هرعمل یا باوری که زشتی و ناپسندی آن از نظر شرع شناخته شده است.

این دو فریضه از مهم ترین احکام سیاسی- اجتماعی اسلام و از وظایف و واجبات قطعی مسلمانان است. در و جوب امر به معروف و نهی از منکر بین اهل شریعت اسلام، اختلافی وجود نداشته و وجوب آن مورد اتفاق فقهای مذاهب و امت می باشد(نجفی، ج21، 1404ق. ص358 و غزالی، 1406ق. ص333).

امر به معروف و نهی از منکر یکی از روش های مبارزه است، مبارزه با فساد و تباه شدن جامعه در جهت ایجاد نظام عالی اجتماعی اسلام و دوام و استمرار آن. امر به معروف و نهی از منکر یکی از تعلیمات اسلامی است، یکی از ارکانی است که به نص صریح متون اسلامی و فرموده پیامبر(ص) اگر از بین برود تمام تعلیمات اسلامی از بین رفته است. امر به معروف و نهی از منکر تثبیت کننده روحیه انقلابی و ضامن بقای اصول اساسی اجتماع است. از آنجاییکه هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه اش و بازتابی که اعمال دیگران در نوشت او نقش دارد ایجاب می کند که وی ناظر و مراقب همه اموری باشد که در اطراف او در جامعه اش اتفاق می افتد 

  1. لزوم ايجاد امّتى از سوى مسلمانان براى دعوت به امر به معروف و نهى از منكر: ولتكن مّنكم أمّة يدعون إلى الخير ويأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر ... بايد از ميان شما طايفه‏اى باشند كه مردم را به سوى خير دعوت نموده، امر به معروف و نهى از منكر كنند. و اين طايفه همانا رستگارانند (آل‏عمران/ 104).

دکتر عماد افروغ در مورد نقش امر به معروف و نهی از منکر در عمق بخشیدن بیشتر به انقلاب اسلامی می گوید: «اما بپردازیم به اینکه چرا انقلاب تئوریزه نشد یا تئوری پردازی ناقص شد؟...به نظر می رسد عواملی چند نقش افرین بوده است...اما مسأله دوم به نظرم نگاه تمامیت خواه ]علما [ به دولت دینی و غفلت از نقش ورسالت نقادی از سوی آنها...بنده معتقدم دولت دینی باید تحت نظارت مستمر قرار بگیرد و موضوع دائمی امر به معروف و نهی از منکر باشد. مخصوصا نظارت مستمری از سوی علماء و حوزویان و سازمانهای حوزه بر دولت دینی صورت گیرد، در غیر این صورت، دولت دینی هرآن در معرض مبدل شدن به دین دولتی است. ولی این نقش و رسالت را نمی بینیم، حتی متولیان امر وقتی بحث امر به معروف و نهی از منکر می شود بسیار دیدگاه تنگ نظرانه و سطحی نسبت به امر به معروف و نهی از منکر دارند، یعنی امر به معروف و نهی از منکر را به چهار بر خورد خیابانی و امثال ذالک تعمیم و تقلیل می دهند. در حالیکه امر به معروف و نهی از منکر نظام تمام عیار حکومتی است».(افروغ، 1386. صص43-45.)

  1. برخوردارى جامعه ازنصرت خدا، در گرو امر به معروف:... ولينصرنّ اللّه من ينصره ...* الّذين إن مّكّنَّهم فى الأرض أقاموا الصّلوة وءاتوا الزّكوة وأمروا بالمعروف ... را كه يارى او كنند يارى مى‏كند كه وى توانا و نيرومند است
  2. امر به معروف، زمينه‏سازوحدت اجتماعی:ولتكن مّنكم أمّة يدعون إلى الخير ويأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر ...* ولاتكونوا كالّذين تفرّقوا واختلفوا من بعد ما جآءهم‏البيّنت ....(آل‏عمران (3) 104 و 105).
  3.  امر به معروف امّت مؤمن، زمينه حفظ آنان از شكست در برابر هجوم دشمنان: كنتم خير أمّة أخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف ...* لن‏يضرّوكم إلّاأذىً وإن يقتلوكم يولّوكم الأدبار ثمّ لاينصرون. شما بهترين امتى بوديد كه براى مردم پديد آمديد. چون امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنيد ... جز دردسر زيانى به شما وارد نمى‏آورند و اگر به جنگ با شما برخيزند آن چنان مى‏گريزند كه پشت سر خود را ننگرند و بعد از آن هم يارى نخواهند شد(آل‏عمران/110 و 111).

دلایل و مستندات قرآنی امر به معروف و نهی از منکر، نسبت به نحوه عمل به این فریضه اطلاق دارند؛ به گونه ای که در مقام اجرا می تواند هر گونه راهبرد معقول و روش های مختلف به تناسب انواع و مراتب معروف و منکر را شامل گردند( خرازی، 1415ق،ص 75).

صاحب جواهر در رد دیدگاهی که شرط قدرت بر اجرای امر به معروف و نهی از منکر را از طریق ولایت داشتن واجب شمرده اند، به همین اطلاق ادله تمسک کرده و با توجه به اطلاق این ادله عمل به این فریضه را از راههای که تحصیل آن در توان مکلف باشد، واجب شمرده است؛ زیرا قدرت شرط تکلیف و عجز نیز مسقط هرتکلیفی است(نجفی،1404، ج22، ص155).

دکتر حسن روحانی در این مورد می نویسند:

مشارکت عمومی یک ضرورت برای حل معضلات اجتماعی است.باید همه دست به دست هم دهیم. مردم باید وارد صحنه شوند؛ همچنانکه در کشورههای پیشرفته غربی چنین است. هنجارهای اجتماعی در کشورهای غربی چگونه سامان یافته است؟ این امر به معروف ونهی از منکر را که ما فقط شعار آن را می دهیم غربی ها به آن عمل می کنند(روحانی، ج3، 1388، ص310).

مردم‌گرایی به جای مردم‌گریزی.

مردم گرایی یکی از مؤلفه های اصلی هرانقلاب اجتماعی می باشد. اهمیت، نقش و جایگاه مردم در یک حرکت اجتماعی است که آنرا از یک شورش، کودتا و نهایتا یک جنبش به یک انقلاب تمام عیار مردمی ارتقا می دهد. اگر در یک انقلابی نقش مردم کمرنگ و یا نادیده گرفته شود حرکت اجتماعی انجام شده بدون ریشه و بدون پشتوانه خواهد شد.

یکی دیگر از مبانی، محور بودن مردم است که وقتی ما مردمی بودن را و محور بودن مردم را با اسلام همراه میکنیم، ترکیب آن میشود جمهوری اسلامی؛ جمهوری اسلامی یعنی این؛ مردم محورند، مقاصد برای مردم است، هدفها متعلّق به مردم است، منافع مال و مِلک مردم است، اختیار در دست مردم است؛ اینها مردمی بودن است: رأی مردم، خواست مردم، حرکت مردم، عمل مردم، حضور مردم و شرافت مردم در نظام جمهوری اسلامی. این یکی از آن مبانی است و به‌معنای واقعی کلمه باید به این معتقد بود.( KHAMENEI.IR). اینک مردم و نقش توده های اجتماعی از نگاه قرآن کریم: 

  1. مشاركت سياسى مردم در اسلام:فبما رحمة مّن اللّه لنت لهم ... وشاورهم فى الأمر ...رحمت خدا تو را با خلق، مهربان و خوش خوى گردانيد، ...ودر كار جنگ مشورت نما ...(آل‏عمران/159).

سخنان انسان ساز علی بزرگ تفسیرخوبی از آیه در اهمیت نقش مردم در فرهنگ دینی پرده بر می دارد، امام در نامه معروفش به مالک اشتر می فرماید: ...دوست داشتنی ترین چیزها در نزد تو، در حق میانه ترین، و در عدل فراگیر ترین، و در جلب خوشنودی مردم  گسترده ترین باشد، که همانا خشم عمومی مردم خشنودی خواص را از بین می برد، اما خشم خواص را خوشنودی همگان بی اثر می کند. خواص جامعه همواره بار سنگینی را بر حکومت تحمیل می کنند؛ زیرا سخت یاریشان کمتر و در اجرای عدالت همه ناراضی تر، و در خواسته هایشان پافشارتر، و در عطا و بخشش ها کم سپاس تر، و در هنگام منع خواسته ها دیر عذر پذیر تر و در برابر مشکلات کم استقامت ترمی باشند.

در تعبیر دیگری امیرالمؤمنین (ع) مردم را به عنوان عماد (ستون) دین و مایه همبستگی امت و قدرت دفاعی کشور اعلام می کند و می فرماید: وانما عماد الدین و جماع المسلمین و العده لاعداء العامه من الامه» بنا براین آن ندای که توجه همه باید به سوی آن باشد امور عامه مردم است.

  1. حفظ آزادى مردم از سوى حكومت‏ها: ما كان لبشر أن يؤتيه اللَّه الكتب و الحكم و النبّوة ثمّ يقول للناس كونوا عبادا لى من دون اللَّه و لكن كونوا ربنيّن ...هيچ بشرى را نسزد كه خداى تعالى كتاب و حكم و نبوتش داده باشد آن گاه به مردم بگويد به جاى خدا مرا بپرستيد و ليكن چنين كسى اين را مى‏گويد كه اى مردم بخاطر اينكه كتاب آسمانى را تعليم مى‏دهيد و درس مى‏گيريد ربانى...(آل‏عمران/ 79).
  2. سلب آزادى مردم از سوى مستكبران: فمآ ءامن لموسى‏ إلّاذرّيَّة مّن قومه على‏ خوف مّن فرعون وملإيهم أن يفتنهم وإنّ فرعون لعال فى الأر ض وإنّه لمن المسرفين.(در آغاز) جز گروهى از فرزندان قوم او به موسى ايمان نياوردند، آنهم با ترس از اينكه فرعون و درباريانش آنان را گرفتار سازند، چون فرعون در آن سرزمين تسلطى عجيب داشت و (در خونريزى) از اسرافكاران بود ( يونس/83).
  3. آزادی مردم در پذيرش اسلام: لا اكراه فى الدين قد تبيّن الرشد من الغىّ ... در قبول دين، اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است‏ (بقره/256).

معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران در مورد توجه به توده مردم خصوصاً طبقات مستضعف مردم می فرمایند: «جنگ های پیامبر(ص) همه اش با اغنیا و گردن کلف ها بود. با ثروتمند ها بود. خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسؤولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه داری گردد و اغنیا وو ثروتمندان از اعتبار بیشتری برخوردار شوند. معاذ الله که این با روش انبیا و امیرالمؤمنین و ائمه معصومین(ع) سازگار نیست(خمینی، 1361.ج‏20، ص: 341).

اصولا یکی از عناوینی که منعکس کننده دیدگاه اسلام در زمینه حقوق مردم در نظام اسلامی است عنوان «اجیر» است؛ یعنی خدمتگزار. رسول اکرم(ص) می فرماید: الا وانی انا ابوکم الا و انی انا مولاکم الا وانی انا اجیرکم. آگاه باشید که من پدر شما هستم، آگاه باشید که من زمامدار شما هستم، آگاه باشید که من اجیر(خدمتگزار) شما هستم.( شیخ مفید،1364، ص353).

 

نتیجه

اینک و در روزگار معاصر، که ساحت فطری جهان، بیش از هر روز دیگر، نیازمند خورشید درخشندۀ دیانت است طوفان های بی هنگام چنان عاصیانه و سرکشانه می وزند که چشم آدمیان را به خار و خاشاک می بندند و هوا چنان غبار آلود می شود که هر حقیقت روشن از نظر پنهان می ماند. ذهن پرسشگر جوانان، دراین میان کوشیده اند تا اندیشه ها و مکتب ها را بسنجند و در پی جرعه ای شناخت از جاری چشمه ها سراغ بگیرد.

حقیقت این است که طلوع خورشید انقلاب اسلامی از افق عصر جدید، مفاهمی نو را با الهام از آموزه های قرآن در بستر اندیشه ها جاری ساخته و اهل دل را به تکاپوی اندیشه ورزی انداخته است، اما آنچه در این میان بیش از هرهنگام دیگر بایسته می نماید، معرفی ژرفای اساسی اندیشه اسلامی است که هم می تواند برای آینده هم در عرصه فردی سازنده، آرامش بخش و نوید افزا باشد و هم در سطح اجتماعی از رهگذر اتکا به قدرت نرم افزاری فرهنگ و اندیشه، آرمانهای استقلال خواهانه، عدالتخوانه و سلطه ستیزانه خود را به منصه ظهور رسانده و الهام بخش ملت های مستضعف در تلاش برای دست یابی به نظم پایدار ونظام عاری از سلطه قدرت های استکباری گردد.

بی تردید اسلام به عنوان یک مکتب زنده و پیشرو، در طول تاریخ و با استفاده از دستورات قرآن، انقلابهای بزرگی را رهبری کرده است، چه اینکه ظهور اسلام خود انقلاب عظیم در تاریخ بشریت است. در طول تاریخ اسلام انقلابهای دیگری نیز با الهام از اندیشه ی اسلامی تحقق یافته و تحقق خواهد یافت بنابراین باید بکوشیم تا انقلاب اسلامی را در حد یک حادثه ساسی و اجتماعی وحدود به فضای جغرافیای ایران فرو نکاهیم.

امروز که هم دوست وهم دشمن به این نتیجه رسیده است که تا قرآن کتاب راهنمای مسلمین است و تا نام محمد (ص) در فرار مناره ها بلند است و تا کعبه پا برجاست ، امکان ندارد سیاست ما در کشورهای اسلامی به پیش برود و یا پا برجا بماند. باید مسلمانان را به تفکر در این کتاب مقدس دعوت کنیم، خواندن و تفکر قرآن کریم را جزء برنامه های اصلی زندگی خود خود قرار دهیم و نگذاریم این کتاب آسمانی از صحنه زندگی اجتماعی ما حذف شود. در این صورت است که انقلاب و انقلابیگری نه تنها با چالش مواجه نخواهد شد، بلکه هر روز ژرفای آن عمق بیشتر یافته و ابعاد انسانی واجتماعی آن گسترده تر خواهد شد. 

 

منابع و مأخذ:

  1. قرآن کریم.
  2. نهج البلاغه.
  3. ابو الحسین، احمد بن فارس بن زکریا،معجم مقاییس اللغه،ج5، به تحقیق و ضبط عبد السلام محمد هارون، قاهره، شرکه مکتبه الحلبی، 1389ق.
  4. ابوالحمد، عبدالحميد،مباني سياست،تهران؛‌ توس 1376.
  5.  افروغ، عماد،انقلاب اسلامی و مبانی بازتولید آن،تهران، شرکت انتشارات سوره مهر، 1386.
  6. امام علی، بن ابیطالب،ﻏﺮراﻟﺤﻜﻢ ﻓﻲ ﺷﺮح درالکلم، آﻣﺪي، شارح: ﻋﺒﺪاﻟﻮاﺣﺪ اﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ،  ﻗﻢ، داراﻟﻜﺘﺐ اﻻﺳﻼﻣﻴﻪ . بی تا 
  7. آرنت، هانا،‌انقلاب، ترجمه عزت الله فولادوند،‌ تهران:‌ انتشارات خوارزمي 1361.
  8. آرون، ريمون،مراحل اساسي انديشه در جامعه شناسي،ترجمه باقر پرهام، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1366.
  9. آشوري، داریوش،دانش نامه سياسي، تهران، نشر مروارید،1387.
  10. آصفی، محمد مهدی،مبانی نظری حکومت اسلامی،ترجمه دکتر محمد سپهری، تهران، مجمه جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1385.
  11. حلی، حسن بن یوسف،الفین الفارق بین الصدق والمین فی امامه علی (ع)،نجف، چاپ سنگی،بی تا، ص25 به نقل از داود فیرحی، دانش، قدرت و مشروعیت در اسلام، تهران، نشر نی، 1378.
  12. خرازی، سید محسن،الامربالمعروف و النهی عن المنکر،قم، جامعه مدرسین، 1415ق.
  13. خسرو پناه، عبدالحسین،جامعه مدنی در بستر حکومت دینی،قم، نشر وثوق، 1378.
  14. خمینی، روح الله،صحیفه نور، ج‏20، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361.
  15. روحانی، حسن،اندیشه های سیاسی اسلام،ج3، تهران، انتشارات کمیل، 1388.
  16. شحاته، عبدالله محمود،تفسير القرآن الكريم، ج‏1، با استفاده از نرم افزار جامع التفاسیر3، تهیه شده در مرکز نرم افزاری نور.
  17. شریعتی، علی ،تاریخ و شناخت ادیان،ج2، تهران، تشیع، 1359.
  18. شیخ مفید،الامالی، با تحقیق حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری، مشهد، بنیاد پژو هشهای اسلامی، 1364.
  19. طباطبائی فر، سید محسن،نظام سلطانی ازدیدگاه اندیشه سیاسی شیعه،تهران، نشرنی، 1384.
  20. طباطبايى، محمدحسين،ترجمه تفسير الميزان،20جلد، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفترانتشارات اسلامى، قم، چاپ: 5، 1374.
  21. غزالی، ابوحامد محمد،احیاء علوم الدین،بیروت، دارلکتب العلمیه، 1406ق.
  22. مغربی تمیمی، نعمان بن محمد،دعائم الاسلام، ج2، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، 1385.
  23. مکارم شیرازی، ناصر،تفسیرنمونه،ج3، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374.
  24. نجفی، محمد حسن،جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام،ج21، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، نوبت هفتم، 1404ق. 

سایت های انترنتی: 

  1. KHAMENEI.IR (بیانات در مراسم بیست‌ و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)، ۱۳۹۵/۰۳/۱۴).
  2. www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=101025(مقاله اصلاح و انقلاب در آموزه های قرآنی، سید مرتضی هزاوه ای).

 

به قلم سمیرا حیاتی - فارغ التحصیل کارشناسی ارشد، دانشگاه رازی کرمانشاه 

    نظر شما

    دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد