تو مستی بودی و مستانه رفتی *** حقیقت بودی و افسانه رفتی

به گزارش اسلام آباد خبر ، لیلا زینتی مسئول انجمن شعر و هنر کوثر(پایگاه الزهرا«س») و متصدی انجمن شعرو ادب کلهر(ارشاداسلامی)، به نام سردار می گوید؛

تو مستی بودی و مستانه رفتی *** حقیقت بودی و افسانه رفتی

به نام خاک

به نام خون

به نام نامی نام وطن

به نام شهید وشهادت

به نام پلاک غرق به خون

به نام سربند و توپ و تانک وگلوله

به نام آزادی از بند شیطان صفتان داعش

به نام فریادهای خفته درخاکریز

به نام مالک اشتر

من آن برگ زردم که ازسرزمین پائیز برای بوسه بر مزارت با بالی شکسته در باد آمده ام

زبانم لال اگر از آمدنت نا امید شوم

برای آمدنت هزاران لاله به استقبال تو سربریده ام

من برای چشمانت هزاران فانوس را به جاده ها می آویزم وکتاب دستانم را خط به خط امن یجیب عاشقی هایم به تلاوت نشسته ام

زبانم لال اگر به ساعت و گردش عقربه ها نگاه کنم بامداد 1:20 را نشان میداد و من غرق در خواب شقایق را غرق به خون دیدم

زبانم لال اگر تو نیایی وطنم به قامتش سیاه پوش میشود و قامت مردانت خمیده

اگر تو نیایی غسل تو خون چشم مادرانی خواهد بود که ناموس و شرفشان پاسدار بودی

ای سبزپوش قامت به خون نشسته

تو مستی بودی و مستانه رفتی *** حقیقت بودی و افسانه رفتی

دستانت شفای هزاران درد بی درمان بود

همان دست مسیحایی همان دستی که نوازشگر سر فرزندان شهدا بود

سردار دستانت سایبان مهر بود

چتر باراش گلوله ها که مثل قطره های باران بر سر کودکان عراق ، سوریه ، یمن لبنان و...  می بارد آرام باران

روی برگ شقایق میخوابد لحظه ای عشق

در جویبار ادراک

 با کرشمه می رود روی خاک آشنایی

 انگار تو رگهایم آواز میخواند

 آرام باران

 بر تن خشک بیابان جان میگیرد

خاکریزها از بوی پوتین ها بر خاک آشنایی نفسهایت گرم

یاد یارانت به تو جان بخشید و تو به ما نفس ، عشق ، آرامش

یادت جاودان راهت بی پایان

تو مستی بودی و مستانه رفتی *** حقیقت بودی و افسانه رفتی

 دلم دریاست اما ساحلی نیست *** تو شمع گلشنی پروانه رفتی

لیلا زینتی متولد 1358 از شاعرا ن شهرستان اسلام آباد غرب است که سال هاست در زمینه شعر و ادبیات فعالیت دارد.

آنچه خواندیم از دل نوشته ها و سروده هایش بود در وصف شهید حاج قاسم سلیمانی.

انتهای پیام/