دردی بر زخم کهنه ای که هر روز چرکین می شود

به گزارشاسلام آباد خبر، دردهایم را بشنویید که امروز سیب زمینی فروختن در غروب خیابان های بی روح و خالی از مهر شهرم با دستانی که با ناامیدی در جیب گذاشتم هزاران ناگفته دارد برای عالیجنابان این شهر و استان

اینکه ما با کودکان کار و سختی های زندگی خصوصی آن ها آشنایی نداریم دلیلش فقط بی توجهی نیست , احساس درون ما خفه شده است . دیگر مشکل سایرین به ما مربوط نیست و اینجاست که باید گفت ؛

نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی

نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی

نه جان بی نصیبم را پیامی از دلارامی

نه شام بی فروغم را نشانی از سحرگاهی

نیابد محفلم گرمی نه از شمعی نه از جمعی

ندارد خاطرم الفت نه با مهری نه با ماهی

به دیدار اجل باشد اگر شادی کنم روزی

به بخت واژگون باشد اگر خندان شوم گاهی

کیم من ؟ آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان

نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی

گهی افتان و خیزان چون غباری دربیابانی

گهی خاموش و حیران چون نگاهی برنظرگاهی

این تصویر روبروی فرماندری شهر ماست امیدواریم همین حسن انتخاب باعث شود فرماندار شهرستان که نماینده عالی دولت تدبیر وامید در اسلام آبادغرب است چاره ای بیاندیشد و با چنین معضلاتی که از فقر سالیان گذشته برای اینجا به میراث مانده است چاره ای تدبیر کند که علاجش امید باشد .

اسلام آبادپست