یادداشت: مصطفی امینی خواه

نگاهی به فیلم به وقت شام

کد خبر: 301356
|
20:55 - 1397/01/07
نسخه چاپی
نگاهی به فیلم به وقت شام
به وقت شام ، بیش از آنکه "خاطره" باشد ، "تجربه" است. محوطه سینما ، توسعه ای از محیط هواپیمایی است که "علی" و "حاج یونس" خلبانی اش می کنند.

به گزارشاسلام آباد خبر، به یادداشتی از مصطفی امینی خواه به نقل از شبکه اطلاع رسانی مرصاد دیشب در سینما تربیت قم ، به اتفاق خانواده به وقت شام را به تماشا نشستیم. می دانستم دیدن این فیلم برای کودکان دلهره آور است؛ با این حال فرزندان خردسالم را همراه بردم. دوست داشتم این صحنه ها را ببینند؛ تا سالیان آتی ، شیادانی نتوانند حقه "با مذاکره سایه جنگ را برداشتیم" را حقنه کنند.

به وقت شام ، بیش از آنکه "خاطره" باشد ، "تجربه" است. محوطه سینما ، توسعه ای از محیط هواپیمایی است که "علی" و "حاج یونس" خلبانی اش می کنند.
تماشاگران ، خود را میان مردم "تدمر" می یابند. گویی همه می دانند در سوریه خبرهایی بوده و می خواهند بدانند و ببینند دقیقا چه رخ داده. حاتمی کیا ، همه را به وسط معرکه ای در دل آسمان می برد.

تماشاگران که حالا بخشی از مسافران هواپیما شده اند ، به مدد مهارت فیلم در خلق جلوه های ویژه و صحنه های اکشن ، با وقایعی دلخراش و حقیقی روبرو می شوند. از هیچ سکانسی سکانس در پس را نمی توان حدس زد؛ پایان فیلم که به طریق اولی!

آغاز فیلم ، گره اندازی و گره گشایی است. دریچه ابتدایی فیلم طرح این سوال است: واقعا چرا خلبان جوان ایرانی باید همسر باردارش را رها کند و در کشوری دیگر جانش را به خطر بیاندازد. این سوالی است که حتی ذهن همان خلبان جوان را هم درگیر کرده. سیر معرفتی فیلم ، مسیر پاسخ یابی خلبان جوان است. مخاطب نیز از ادراک حضوری خلبان جوان سهمی دارد. فیلم حاتمی کیا در یافتن این پاسخ موفق است.

اگر فیلم را به دو نیمه تقسیم کنیم ، حضور "ام سلما" در کابین خلبان ، نقطه تقسیم فیلم به دو بخش است. 

نیمه اول فیلم بسیار کِشنده و گیراست. صدای بلند خنده ها و گریه های تماشاگران ، شاهدی بر این ادعاست.

نیمه دوم اما به فرود اضطراری فیلم می مانَد. نیمه اول اوج دارد و نیمه دوم افول. تصاویر نیمه دوم برای مخاطبان غریب است. این سناریو را تا به حال نه دیده اند و نه شنیده اند و نه با آن انس ذهنی دارند.

نیمه اول ، نمایش مظلومیت و غربت است و نیمه دوم در تکاپوی نمایش رشادت و صلابت. اما نیمه اول ، اقبال بیشتری در اقناع مخاطب دارد.

کارگردان ، در تلاش نمایش ترکیبی از تحجر و تجدد داعشی هاست. تحجر را با نمایش "اسب و شمشیر چچنی" نشان می دهد و تجدد را در مهارت رسانه ای "طلحه بلژیکی" و سابقه خوانندگی "ام سلما". این ترکیب ، برای مخاطب غریبه نیست؛ ولی موفقیت کارگردان در این ارائه ، محل تردید است.

در مجموع ، به وقت شام را باید فیلمی موفق و راقی دانست. در این روزگار که لذت تخیل عشق و شهوت ، تنها لذت نقد نظاره گران فیلم است ، لذت امنیت را در کام مخاطب ریختن ، کیمیاگری است. تماشاگران ، در حالی از صندلی سینما بر می خیزند که از نعمت امنیت و لذت افتخار به شهدای مدافع حرم لبریزند.

"من وابسته به این نظامم" ، سخنی است که مخاطبان حاتمی کیا پس از دیدن فیلم او باورمند می شوند.

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد