یادداشت /

مواضع عربستان سعودی در قبال انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران

کد خبر: 293574
|
09:57 - 1394/07/25
نسخه چاپی
مواضع عربستان سعودی در قبال انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران
اسلام آبادخبر: رژیم سیاسی آل سعود بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به علت ماهیت فرهنگی- ایدئولوژیکی و سیاسی-امنیتی این انقلاب، به شدت با شکل گیری و پیروزی آن در منطقه راهبردی غرب آسیا(خاورمیانه) مخالفت ورزید.

به گزارشاسلام آباد خبر، رژیم سیاسی آل سعود بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به علت ماهیت فرهنگی- ایدئولوژیکی و سیاسی-امنیتی این انقلاب و تفاوت آن با هویت های سیاسی- اجتماعی و امنیتی- فرهنگی درونی جامعه داخلی خود، به شدت با شکل گیری و پیروزی آن در منطقه راهبردی غرب آسیا(خاورمیانه) مخالفت ورزید. این مخالفت سردمداران سیاسی-مذهبی رژیم آل سعود به علت تضادهای شدید چند گانه جامعه داخلی این کشور با پدیده ای نوظهور به نام انقلاب اسلامی و ضریب انتشاربالای آرمان های آن در عرصه منطقه ایی بود. انقلابی با شناسنامه فرهنگی و با رهبری یک چهره مذهبی منتسب به مکتب تشیع با توان کاریزماتیک که با بهره گیری از پتانسیل های موجود در مذهب پویای تشیع به دنبال تبیین نوع خاصی از مدل رفتاری در عرصه سیاسی آن هم در منطقه استراتژیک خاورمیانه بود. منطقه ای که دارای ویژگی های منحصر به فردی است. ویژگی هایی که با آرمان ها و اهداف انقلاب اسلامی به شدت در تضاد هستند و در درون خمیر مایه انقلاب، پارادوکسی با دز بالا نسبت به این ویژگی های بومی شده در منطقه وجود داشت. ویژگی هایی از قبیل:

1-انقلاب اسلامی بیان کننده اصول و آرمان های راهبردی از جمله آزادی بیان و افکار بود. عنصری که با توجه به نوع رژیم های سیاسی منطقه، نوعی زنگ خطر را برای آن ها و دیکتاتورهایشان به صدا در می آورد. چرا که این انقلاب توانسته بود رژیمی با توانمندی های سیاسی- نظامی چون رژیم سلطنتی پهلوی را که بهره مند از حمایت های لجستیکی و مالی خاص غرب بود به ستوه در آورد و آن را به ورطه سرنگونی هدایت نماید. حال این رژیم ها با توانمندی های میدانی و عملیاتی کمتر، مسلماً وضعیتی با ضریب امنیتی و ایمنی پایین تر در مقابل آرمان های این انقلاب مذهبی- فرهنگی گسترده دارا بودند. دیکتاتوری هایی که برای حفظ مسند دیکتاتوری و جلوگیری از خیزش های مردمی در جامعه های تحت نفوذ خویش، حاضر به پذیرش هرگونه امتیازی برای حذف این انقلاب و تأثیرات آن در درون جوامع تحت سیطره خود بودند.

2-انقلاب اسلامی بیان کننده نوع جدیدی از مدل های حکومتی بر مبنای موازین شرع مقدس اسلام ناب محمدی(ص) بود؛ اسلامی که مخالف با اسلام آمریکایی صادراتی غرب و مکتب لیبرال دموکراسی بود؛ اسلامی که به شدت با استکبار و نفوذ آن و حضور لایه های منفعتی آن در درون جوامع اسلامی مخالفت می کرد و به دنبال مقابله جدی و منطقی از نوع اقتدار آمیزبا جبهه غرب به سردمداری ایالات متحده آمریکا و سگ منحوسش در منطقه راهبردی غرب آسیا، یعنی رژیم اشغالگر صهیونیستی بود. راهبرد اسلام ناب محمدی(ص) در زمینه جهاد فی سبیل الله، بر مبنای استراتژی «واعد و الهم مااستطعتم من قوه»تعریف و تبیین گردیده است. جهادی که با دارا بودن عقبه ای چون حادثه عاشورا و دارا بودن روحیه سلحشوری در مقابل دشمنان دین قابل واکاوی است.

3-انقلاب اسلامی به دنبال خیزش توده های مردمی بر مبنای تفکر اسلام ناب محمدی(ص) در مقابل یاوه گوییها و زیاده خواهی های غرب شکل گیری و پیدایش نمود. خیزشی از نوع بیداری اسلامی ملت ها و توده ها. بیداری از نوع استحاله تفکرات ذهنی انسان ها بر مبنای اصول صحیح و ناب بیان شده از سوی پیامبراعظم(ص) به عنوان تنها نسخه حیات بخش و نجات دهنده ملت ها از تاریکی شیاطین و ایادی آنان در عرصه اجتماعی- سیاسی.

4-انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگی دارای نوعی بازگشت به گذشته اصیل خویش است. گذشته ایی متصل به اسلام ناب محمدی(ص). اسلامی که در درون خود مایه هاییاز عزت مداری، حیات طیبه، ولایت مداری، بصیرت افزایی و دشمن شناسی ناطق را جای می داد و...

انقلابی با چنین ویژگی ها، به سرعت نور در حال انتشار و صدور آرمان های خود در عرصه منطقه ایی است. همین عامل بستری بود برای ایجاد زمینه مخالفت های ایدئولوژیکی – سیاسی رژیم سیاسی آل سعود با انقلاب نوپای اسلامی، آن هم در جامعه پسا پهلوی. رژیمی که در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از ستون های سیاست های اعمالی غرب به سردمداری ایالات متحده آمریکا در منطقه کلیدی و مهم غرب آسیا تلقی و با پشتوانه حمایت های همه جانبه غرب در تمامی ابعاد درونی جامعه خویش که باعث ایجاد نوعی عقده ایدئولوژیکی در ابعاد سیاسی- فرهنگی و اجتماعی- اقتصادی در میان سایر رژیم های سیاسی منطقه به طور ویژه در میان سردمداران آل سعود نسبت به خود گردیده بود.رژیمی که سکاندار منطقه و نگهبان دستاوردهای آمریکا و واسطه چپاولگری های او از سرزمین های آنان تلقی می گردید.همین عامل کافی بود که پادشاه وقت عربستان سعودی«ملک فئد»را مجاب نماید که به هر وسیله ممکن زمینه های جایگزین نمودن رژیم سیاسی عربستان سعودی را در دوران پسا پهلوی با نزدیکی به ایالات متحده آمریکا و نزدیکی بیش از پیش به سگ نگهبان این کشور در منطقه یعنی رژیم اشغالگر قدس، فراهم نماید. عربستان سعودی پیروزی انقلاب اسلامی را فرصتی مغتنم برای تثبیت وفاداری خود به آرمان های مکتب لیبرال دموکراسی تلقی می نمود. رژیمی که در دوران جنگ تحمیلی با حمایت های مالی و لجستیکی بی شماری که به دیکتاتور اسبق عراق، شخص صدام حسین و با اعمال نفوذ در میان سایر کشورهای عربی منطقه که دارای عضویت در شورای همکاری خلیج فارس بودند، زمینه همراهی این کشورها را با سیاست های خارجی و منطقه ایی خود در قبال انقلاب و نظام اسلامی مجاب نمود. هدف اصلی پادشاه و سیاسیون وقت رژیم آل سعود از این گونه اقدامات در سیاست خارجی خود، هدایت و رهبری کشورهای منطقه در راستای این امر بود که عربستان سعودی می تواند لنگرگاه مطمئنی برای تمامی کشورهای منطقه در مقابل طوفان و پس لرزه های انقلاب اسلامی باشد. رؤیایی که سردمداران سیاسی عربستان به دنبال آن بودند، با حذف فیزیکی انقلاب و سرنگونی رژیم سیاسی حاکم بر ایران میسر می گردید. عربستان سعودی در همین راستا برای دستیابی به این هدف راهبردی و استراتژیک خود از هیچ اقدامی علیه انقلاب و نظام اسلامی چشم پوشی ننمود. اقداماتی از قبیل آنچه که در ذیل شرح داده شده است:

الف) حمایت های مالی و لجستیکی بی شمار از دیکتاتور سابق عراق در دوران جنگ تحمیلی، به عنوان رهبر و سکاندار اعراب منطقه در جنگ نیابتی اعراب با پدیده نوظهور به نام انقلاب و نظام اسلامی حاکم بر ایران پسا پهلوی

ب) برنامه ریزی در راستای ایجاد تفرقه و برهم زدن وحدتو انسجام درونی در میان اقوام و طوایف مذاهب جامعه داخلی ایران با محوریت مذاهب تشیع و اهل سنت در مناطق مرزی و حاشیه ایی جغرافیای سیاسی کشور

پ) اعمال نفوذ در روابط سیاسی و دیپلماتیک سایر کشورهای منطقه ایی با جمهوری اسلامی ایران در راستای سناریو ایران هراسی، اسلام هراسی و شیعه هراسی طراحی شده توسط غرب و رژیم منحوس صهیونیستی

ت) حمایت از جریانات و گروهک های سیاسی معاند با انقلاب و نظام اسلامی در خارج از کشور

ث) حمایت از انقلاب های مخملین در داخل کشور با هدف سرنگونی رژیم سیاسی حاکم بر جامعه داخلی ایران ج) مقابله راهبردی با اندیشه تشیع و آرمان های اصیل انقلاب اسلامی در کشورهای منطقه ایی و بین المللی با جایگزین نمودن اندیشه های تندرو و پوچ گرای وهابیت با رویکرد سلفی گری و تکفیریت با صرف هزینه های مالی فراوان به ویژه در میان کشورهای آسیایی و آفریقایی فقیر و مستعد پرورش افکار تروریستی

چ) حمایت های مالی در راستای تنش آفرینی و امنیت زدایی در درون جامعه ایران با حمایت از لیدرهای جریانات تروریستی در عرصه منطقه ایی از قبیل: سازمان مجاهدین خلق- کومله- دموکرات- پژاک و جندالشیطان در مناطق شرقی - غربی کشور

ح) حمایت و تلاش در راستای اعمال تحریم های اقتصادی غرب علیه موجودیت انقلاب و نظام اسلامی برای تضعیف وحدت و انسجام اسلامی با هدف ایجاد فضای ناآرامی و نارضایتی داخلی در درون جامعه ایران اسلامی

خ) همکاری سرویس اطلاعاتی عربستان سعودی با سرویس های اطلاعاتی- امنیتی حریف یا رقیب با جمهوری اسلامی ایران با هدف تضعیف ضریب امنیت آفرینی در عرصه داخلی کشور و ترور شخصیت های حقوقی و حقیقی وابسته به نظام

د) انجام عملیات های تروریستی در منطقه با همکاری شرکای غربی-شرقی آل سعود در راستای تخریب چهره جمهوری اسلامی ایران و جریانات منتسب به نظام در عرصه منطقه ایی با رویکرد ایجاد حس بدبینی در بین توده های عمومی جوامع همسایه نسبت به آرمان های انقلاب و نظام اسلامی

ذ) همکاری با کشورهای معاند و دشمن انقلاب اسلامی در راستای حمله به کشورهای حامی و دوستدار انقلاب اسلامی به عنوان خاکریزهای تدافعی نظام اسلامی. کشورهایی از قبیل: عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و...

ر) همراهی با رژیم منحوس صهیونیستی در اعمال جنایت هایش علیه اعضای سازمان های مسلح همسو با انقلاب اسلامی از قبیل: حماس، حزب الله لبنان، حزب الله و سازمان سپاه بدر عراق

ز) اعمال نفوذ و تلاش در راستای تدوین لابی های مشترک با غربی ها و کشورهای منطقه ایی در جهت تضعیف انقلاب با صدور قطع نامه های ضدایرانی در راستای عدم رعایت حقوق بشر در جامعه ایران در سازمان های متولی بین المللی

ژ) هتک حرمت نسبت به زائران ایرانی حرمین شرفین در راستای تحقیر هویتی، شخصیتی و حقوقی ایرانیان عازم سرزمین وحی و همچنین قتل عام زائران ایرانی در حرکت برائت از مشرکان در دهه شصت

س) تولید گروهک های تروریستی در منطقه با تزریق دلارهای نفتی جهت ایجاد ناامنی و بحران آفرینی کاذب در عرصه میدانی در کشورهای هدف استکبار جهانی و رژیم اشغالگر، با چراغ سبز  سرویس های امنیتی و اطلاعاتی حریف یا رقیب با نظام جمهوری اسلامی ایران و...

 

رژیم عربستان سعودی که در طبقه بندی رژیم های سیاسی به عنوان یک حکومت دیکتاتوری و مرتجع شناخته می شود، درصدد حذف اندیشه های اسلام ناب محمدی(ص) و جایگزین نمودن آن با اسلام آمریکایی است. حذف اسلامی که در قلب جغرافیای انقلاب اسلامی به خوبی نقش آفرینی نموده و در صدور و تولید ارزش های پویا و نوین تشیع بر مبنای مقتضیات زمانی به خوبی خود نماییمی کند. رژیم سیاسی عربستان سعودی در راستای هدف راهبردی خود در منطقه غرب آسیا، در تلاش است تا به عنوان اُم القرای جهان اسلام و لنگرگاه امن منطقه،انقلاب و نظام مقدس ج.ا.ایران را حذف کند. در همین راستا سردمداران سعودی با چیدن پازل های گوناگون در صفحه جورچین خود، به دنبال تغییر معادلات منطقه ایی و تعریف مدل های رفتاری نوین در عرصه میدانی است. تبیین استراتژی ها و تاکتیک های عملی در همین راستا توسط سعودی ها تعریف می گردد. سعودی ها در تلاش هستند تا با تولید گروهک های تروریستی با رویکرد سلفی- تکفیری در جهت حذف سنگرهای جبهه مقاومت با محوریت ج.ا.ایران در منطقه، بتوانند به اهداف راهبردی مدنظر خود در سیاست خارجی خویش دست یابند. هدف نخست آل سعود

 تضعیف گروهک ها و سازمان های مسلحی چون حزب الله لبنان و حماس بوده و برای دستیابی به این هدف خود، حذف ساختار سیاسی بشاراسد به عنوان خاکریز مقدم جبهه مقاومت و جغرافیای لجستیکی مقاومت است تا شاید با امید به این امر که با حذف بشاراسد بتوانند راههای لجستیکی مقاومت را قطع نموده و با نزدیکی و ایجاد آشوب های داخلی در جامعه پساصدام حسین در بعد از خروج نیروهای اشغالگر خارجی در جامعه داخلی عراق، بتوانند با ترویج تروریسم تولیدی خود در منطقه با هدف تولید ناامنی در مرزهای ج.ا.ایران در راستای انزوای نظام مقدس جمهوری اسلامی و ایجاد روحیه سازش در بین رهبران رژیم سیاسی ایران دست یافته. اما رهبران رژیم سیاسی سعودی مناسب است به چند نکته در این زمینه دقت داشته باشند:

1) جامعه داخلی عربستان سعودی خود به اندازه کافی دارای مشکلات قومی-مذهبی بوده و چون انبار باروتی منتظر مشتعل شدن است. محدودیت های قومی و به طور ویژه مذهبی از سوی سعودی ها نسبت به جامعه شیعیان، خود می تواند در یک زمان کوتاه باعث ایجاد بحران های امنیتی- سیاسی در جامعه داخلی این کشور گردد. لذا سردمداران سعودی مناسب است که جهت دخالت در امور سیاسی و داخلی کشورهای دیگر اقدام به مدیریت امنیت داخلی خود قبل از بروز هرگونه مشکل امنیتی کلان در درون مرزهای جغرافیای سیاسی خود گردند.

2) عربستان سعودی خود بزرگترین ناقض و نقض کننده مبانی حقوق بشر است. چه نسبت به شهروندان سعودی و چه نسبت به زائران حرم امن الهی از سایر کشورهای مسلمان دیگر و فاجعه منا و حوادث از این قبیل خود گواهی این مدعا است. بی مدیریتی و عدم حس مسئولیت پذیری سعودی ها نسبت به حرمت و حفظ شخصیت و جان زائران کشورهای میهمان حرم امن الهی و اتباع این کشور بهترین مدل رفتاری در این عرصه است. سعودی ها در مقابل سرکوب و خفقان سیاسی جامعه خود شاید بتوانند موفق باشند اما آیا در مقابل رسانه های شنیداری و نوشتاری آزاد، شبکه های ماهواره ایی و اجتماعی نیز توانایی مقاومت و سانسور را خواهند داشت؟ جامعه ایی که هیچ گونه تشکل اجتماعی مردم نهاد را در زمینه حقوق بشر در خود جای نداده و حتی در کوچک ترین حقوق شهروندی چون حق رانندگی زنان، به شدت مخالفت می ورزد، چگونه به خود اجازه دخالت در امور داخلی کشوری متمدن چون ایران اسلامی را با تمامی موارد قانونی در حفظ حریم، شأن و منزلت زنان مسلمان بر مبنای موازین اسلام ناب محمدی(ص) را می دهد!

3) عربستان سعودی بایستی بداند که تولید گروهک های تروریستی چون داعش، جبهه النصره و... می تواند دامنه بحران های امنیتی را به درون مرزهای سیاسی این رژیم هدایت نماید. موج سواری سعودی ها و رهبران فرقه ضاله وهابیت بر روی چنین سناریوهایی دوام زیادی نخواهد داشت. چرا که این جریانات معاند به هیچ یک از موازین قانونی و شرعی پایبند نبوده و مطمئناً حوادثی چون اقدامات تروریستی انفجار در مساجد شیعیان و ناآرامی های امنیتی در جامعه داخلی عربستان در آینده نزدیک با توجه به کارنامه سیاه این نوع از جریانات تروریستی دور از ذهن نیست. چرا که اقدامات بمب گذاری و تروریستی معاندین مسلح رژیم قانونی بشاراسد در سوریه، ترکیه و در پاریس به عنوان قلب فرانسه در مرکز قاره سبز خود بهترین مثال در این زمینه می تواند برای سران و رهبران آل سعود و تمامی حامیان خارجی این جریانات مسلح بوده، اگر اهل تفکر و تعقل باشند!

4) اقدامات اخیر سردمداران جوان عربستان سعودی در حمله به همسایه راهبردی خود، جمهوری یمن بی شک باعث شکست سیاست های خام و نابجای رهبران جوان و سرمست از غرور و وابسته به مکتب لیبرال غرب خواهد شد. سیاست هایی که با تصمیمات یک جانبه، بدون برنامه ریزی و منطق همراه باشد؛ مطمئناً باعث نابودی رژیم آل سعود در آینده نزدیک خواهد شد. تاریخچه نبردهای نظامی در یمن چنین برآوردی را متصور می نماید. صرف نظر از هزینه های مالی- سیاسی و دیپلماتیک- حقوقی مربوط به جنگ افروزی های اخیر آل سعود در کشورهمسایه جنوبی، نتیجه ایی جز ایجاد پیامدهای امنیتی در درون مرزهای عربستان را برای سران جنگ طلب این رژیم در پی نخواهد داشت.

       برهمین مبنا نویسنده در این مرحله توصیه می نماید که سیاستمداران آل سعود با اندکی تأمل و درنگ در اوضاع کنونی منطقه از بُعد راهبردی و توازن قوا بین دو جبهه مقاومت و معاندین آن، منطقی تر عمل نموده و با درنظر گرفتن تمامی متغیرها و شاخص های پیرامونی سیاست خارجی خویش در تقابل با انقلاب و جمهوری اسلامی ایران، به قدرت نرم و سخت نظام اسلامی حاکم بر جغرافیای سیاسی ایران در بُعد بازدارندگی آن دقت کافی را داشته و با شناخت صحیح از شرایط پیرامونی منطقه خویش، از ورود رژیم سیاسی آل سعود به یک سناریو پیچیده اطلاعاتی ساخته سرویس های امنیتی حریف یا رقیب انقلاب اسلامی خودداری کرده و از ثبت نتیجه یک بازی باخت باخت برای سیاست خارجی خود در مواجهه با محور مقاومت منطقه خودداری نموده و با همگرایی منطقی با این محور، از سقوط رژیم سیاسی خود در آینده نه چندان دور جلوگیری نمایند. اقدامی که با همگرایی وحدت آمیز رژیم آل سعود با محور مقاومت منطقه حاصل شده و در سایه این وحدت و انسجام داخلی با کشورهای منطقه، برخی از اهداف راهبردی سیاست خارجی رژیم آل سعود در جهت خودنمایی در عرصه سیاست خارجی منطقه به عنوان یک بازیگر تأثیرگذار خاورمیانه در مسائل منطقه ایی در غرب آسیا محقق خواهد شد.

 

انتهای پیام/

 

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد