رهبر انقلاب اسلامی در اجلاس علمای امت و بیداری اسلامی

نه دولت سوريه یک دولت شيعى و نه معارضه ضد اسلامِ آن سنّى اند

کد خبر: 5742
|
13:29 - 1392/02/09
نسخه چاپی
نه دولت سوريه یک دولت شيعى و نه معارضه   ضد اسلامِ آن سنّى  اند
موضوع «بیدارى اسلامى» که شما در این اجلاس به آن خواهید پرداخت، امروزه در صدر فهرست مسائل جهان اسلام و امت اسلامى است، پدیده شگرفى است که اگر باذن اللَّه سالم بماند و ادامه یابد، قادر خواهد بود سر بر آوردنِ تمدن ‌اسلامى را در چشم‌اندازى نه چندان دوردست، براى امت اسلامى و آنگاه براى جهان بشریت رقم زند.
حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای از لحظاتی پیش در اجلاس جهانی «علمای امت و بیداری اسلامی»، سخنرانی مهمی ایراد کردند که متن آن به شرح زیر است:

 
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا محمّد المصطفى و ءاله الأطیبین‌
و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الى یوم الدّین‌

به شما میهمانان عزیز خوشامد می‌گویم و از خداوند عزیز و رحیم می‌خواهم که به این تلاش جمعى برکت دهد و آن را گام مؤثرى در جهت بهروزى مسلمانان سازد. «انّه سمیع مجیب».
 
موضوع «بیدارى اسلامى» که شما در این اجلاس به آن خواهید پرداخت، امروزه در صدر فهرست مسائل جهان اسلام و امت اسلامى است، پدیده شگرفى است که اگر باذن اللَّه سالم بماند و ادامه یابد، قادر خواهد بود سر بر آوردنِ تمدن ‌اسلامى را در چشم‌اندازى نه چندان دوردست، براى امت اسلامى و آنگاه براى جهان بشریت رقم زند.
 
آنچه امروز در برابر چشم ماست و هیچ انسان مطّلع و هوشمندى نمی‌تواند آن را انکار کند، آن است که اکنون اسلام از حاشیه معادلات اجتماعى و سیاسى جهان خارج شده و در مرکز عناصر تعیین‌کننده حوادث عالم، جایگاهى برجسته و نمایان یافته است و نگاه تازه‌اى را در عرصه زندگى و سیاست و حکومت و تحولات اجتماعى عرضه می‌کند‌ و این در دنیاى کنونى که پس از شکست کمونیزم و لیبرالیزم، دچار خلأ عمیق فکرى و نظرى است، پدیده‌اى مهم و پرمعنى به شمار می‌رود. این نخستین اثرى است که حوادث سیاسى و انقلابى در شمال آفریقا و منطقه عربى، در مقیاس جهانى بر جاى گذاشته است‌ و خود مبشّر حقایق بزرگترى است که در آینده اتفاق خواهد افتاد.
 
بیدارى اسلامى که سخنگویان جبهه استکبار و ارتجاع حتّى از به زبان آوردن نام آن نیز پرهیز می‌کنند و می‌ترسند، حقیقتى است که اکنون تقریباً در سراسر دنیاى اسلام می‌توان نشانه‌هاى آن را دید. بارز‌ترین نشانه آن، اشتیاق افکار عمومى و به ویژه در قشرهاى جوان، به احیای مجد و عظمت اسلام و آگاه شدن آنان از ماهیت نظام سلطه بین‌المللى و آشکار شدن چهره وقیح و ستمگر و مستکبر دولت‌ها و کانون‌هایى است که بیش از دویست سال شرق اسلامى و غیراسلامى را در زیر پنجه‌هاى خونین خود فشرده و با نقاب تمدن و فرهنگ، هستى ملت‌ها را دستخوش قدرت‌طلبىِ بی‌رحمانه و تجاوزگرانه خود کرده‌اند.
 
ابعاد این بیدارى مبارک بسى گسترده و داراى امتدادى رمزگونه است، ولى آنچه از دستاوردهاى نقد آن در چند کشور شمال آفریقا دیده شد، می‌تواند دل‌ها را به نتایج بزرگ و شگرف آینده به اطمینان برساند. همواره تحقق معجزگون وعده‌هاى الهى، نشانه امیدبخشى است که تحقق وعده‌هاى بزرگ‌تر را نوید می‌دهد. حکایت قرآن از دو وعده‌اى که خداوند به مادر موسى داد، نمونه‌اى از این تاکتیک ربوبى است.

 در آن هنگامه دشوار که فرمان به آب افکندن صندوق حامل نوزاد داده شد، خطاب الهى وعده فرمود که: «انّا رادّوه الیک و جاعلوه من المرسلین».  تحقق وعده اول که وعده کوچک‌تر و مایه دلخوشى مادر بود، نشانه تحقق وعده رسالت شد، که بسى بزرگ‌تر و البته مستلزم رنج و مجاهدت و صبر بلندمدت بود: «فرددناه الى امّه کى تقرّ عین‌ها و لا تحزن و لتعلم انّ وعد اللَّه حقّ». این وعده حق،‌‌ همان رسالت بزرگ است که پس از چند سال تحقق یافت و مسیر تاریخ را تغییر داد.
 
نمونه دیگر، یادآورى قدرت فائقه الهى در سرکوب مهاجمان به بیت شریف است، که خداوند به وسیله پیامبر اعظم، براى تشویق مخاطبان، به امتثال امر: «فلیعبدوا ربّ هذا البیت»  به کار می‌برد و می‌فرماید: «أ لم یجعل کیدهم فى تضلیل».
 
‌یا براى تقویت روحى پیامبر محبوبش و باور وعده: «ما ودّعک ربّک و ما قلى»، از یادآورى نعمت معجزگون: «أ لم یجدک یتیما فأوى. و وجدک ضالّا فهدى» بهره می‌گیرد‌ و چنین نمونه‌هائى در قرآن بسیار است.

 آن روز که اسلام در ایران پیروز شد و توانست دژ آمریکا و صهیونیزم را در یکى از حساس‌ترین کشورهاى این منطقه بسیار حساس فتح کند، اهل عبرت و حکمت دانستند که اگر صبر و بصیرت را به کار گیرند، فتوحات دیگر پى‌درپى فرا خواهد رسید‌ و فرا رسید.
 
واقعیت‌هاى درخشان در جمهورى اسلامى که دشمنان ما بدان اعتراف می‌کنند، همه در سایه اعتماد به وعده الهى و صبر و مقاومت و استمداد از خداوند به دست آمده است. مردم ما همواره در برابر وسوسه ضعفایى که در مقاطع اضطراب‌انگیز، نداى: «انّا لمدرکون»  سر می‌دادند، نهیب زده‌اند که: «کلاّ انّ معى ربّى سیهدین».
 
‌امروز این تجربه‌اى گرانبها‌ در دسترس ملت‌هایى است که در برابر استکبار و استبداد قد علم کرده و توانسته‌اند حکومت‌هاى فاسد و گوش‌به‌فرمان و وابسته به آمریکا را سرنگون ساخته یا متزلزل کنند.
 
‌ایستادگى و صبر و بصر و اعتماد به وعده: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره انّ اللَّه لقوىّ عزیز»  خواهد توانست این مسیر افتخار را تا رسیدن به قله تمدن اسلامى، در برابر امت اسلامى هموار کند.
 
‌اکنون در این جلسه مهم که جمعى از علماى امت از کشور‌ها و مذاهب گوناگون اسلامى در آن حضور یافته‌اند، شایسته می‌دانم به بیان چند نکته لازم در مسائل بیدارى اسلامى بپردازم:

اولین مطلب آن است که نخستین امواج بیدارى در کشورهاى این منطقه که همزمان با آغاز ورود پیشقراولهاى استعمار آغاز شد، غالباً به وسیله علماى دین و مصلحان دینى پدید آمد. نام رهبران و شخصیتهاى برجسته چون سیدجمال‌الدین و محمد عبده و میرزاى شیرازى و آخوند خراسانى و محمود الحسن و محمدعلى و شیخ فضل‌اللَّه و حاج آقا نوراللَّه و ابوالاعلى مودودى و ده‌ها روحانى معروف بزرگ و مجاهد و متنفذ از کشورهاى ایران و مصر و هند و عراق در صفحات تاریخ براى همیشه ثبت و ضبط است.
 
در دوران معاصر هم نام درخشان «امام خمینى» عظیم چون ستاره پرفروغى بر تارک انقلاب اسلامى ایران می‌درخشد. در این می‌ان، صد‌ها عالم معروف و هزاران عالم غیرمعروف نیز، امروز و دیروز، نقش‌آفرین حوادث اصلاحى بزرگ و کوچک در کشورهاى گوناگون بوده‌اند. فهرست مصلحان دینى از قشرهاى غیرروحانى همچون حسن‌البناء و اقبال لاهورى نیز بلند و اعجاب‌انگیز است.
 
روحانیان و رجال دین‌‌شناس کمابیش در همه جا مرجع فکرى و سنگ صبور روحى مردم بوده‌اند و هرجا که در هنگامه تحولات بزرگ، در نقش هدایتگر و پیشرو ظاهر شده و در پیشاپیش صفوف مردم در مواجهه با خطرات حرکت کرده‌اند، پیوند فکرى میان آنان و مردم افزایش یافته و انگشت اشاره آنان در نشان دادن راه به مردم، اثرگذار‌تر بوده است. این به‌‌ همان اندازه که براى نهضت بیدارى اسلامى داراى سود و برکت است، براى دشمنان امت و کینه‌ورزان با اسلام و مخالفان حاکمیت ارزشهاى‌اسلامى، دغدغه‌آفرین و نامطلوب است و سعى می‌کنند این مرجعیت فکرى را از پایگاه‌هاى دینى سلب کرده و قطب‌هاى جدیدى براى آن بتراشند؛ که به تجربه دریافته‌اند که با آنان می‌توان بر سر اصول و ارزشهاى ملى براحتى معامله کرد! چیزى که در مورد عالمان باتقوا و رجال دینىِ متعهد هرگز اتفاق نخواهد افتاد.
 
این، وظیفه عالمان دین را سنگین‌‌تر می‌کند. آن‌ها باید با هوشیارى و دقت فراوان، و با شناخت شیوه‌‌ها و ترفندهاى فریبنده دشمن، راه نفوذ را بکلى ببندند و فریب دشمن را ناکام کنند. نشستن بر سفره رنگین متاع دنیا، از بزرگ‌ترین آفت‌ها است. آلوده شدن به صله و احسانِ صاحبان زر و زور و نمک‌گیر شدن در برابر طاغوتهاى شهوت و قدرت، خطرناک‌‌ترین عامل جدائى از مردم و از دست دادن اعتماد و صمیمیت آن‌ها است. منیّت و قدرت‌طلبى که سست‌عنصران را به گرایش به سوى قطب‌هاى قدرت فرا می‌خواند، بستر آلودگى به فساد و انحراف است. این آیه قرآن را همواره باید در گوش داشته باشند که: «تلک الدّار الأخرة نجعل‌ها للّذین لایریدون علوّا فى الأرض و لا فسادا و العاقبة للمتّقین».
 
امروز در دوران حرکت‌هاى امیدبخش بیدارى اسلامى، ‌گاه صحنه‌هایى دیده می‌شود که نمایشگر تلاش عمله آمریکا و صهیونیسم براى تراشیدن مرجعیت‌هاى فکرىِ نامطمئن از یک سو، و تلاش قارونهاى شهوتران براى کشاندن اهل دین و تقوا بر سر بساط مسموم و آلوده خود، از سوى دیگر است. علماى دین و رجال دیندار و دین‌مدار، باید بشدت مراقب و دقیق باشند.
 
دومین نکته، لزوم ترسیم هدف بلندمدت براى بیدارى اسلامى در کشورهاى مسلمان است؛ نقطه متعالى و والایى که بیدارى ملت‌ها را باید سمت و سو دهد و آنان را به آن نقطه برساند. با شناسائى این نقطه است که می‌توان نقشه راه را ترسیم کرد و هدفهاى می‌انى و نزدیک را در آن مشخص نمود.
 
 این هدف نهایى نمی‌تواند چیزى کمتر از «ایجاد تمدن درخشان اسلامى» باشد. امت اسلامى با همه ابعاض خود در قالب ملت‌ها و کشور‌ها، باید به جایگاه تمدّنىِ مطلوب قرآن دست یابد. شاخصه اصلى و عمومى این تمدن، بهره‌مندى انسان‌ها از همه ظرفیت‌هاى مادى و معنوى‌اى است که خداوند براى تأمین سعادت و تعالى آنان، در عالم طبیعت و در وجود خود آنان تعبیه کرده است. آرایش ظاهرى این تمدن را در حکومت مردمى، در قوانین برگرفته از قرآن، در اجتهاد و پاسخگویى به نیازهاى نوبه‌نوى بشر، در پرهیز از تحجر و ارتجاع و نیز بدعت و التقاط، در ایجاد رفاه و ثروت عمومى، در استقرار عدالت، در خلاص شدن از اقتصاد مبتنى بر ویژه‌خوارى و ربا و تکاثر، در گسترش اخلاق انسانى، در دفاع از مظلومان عالم، و در تلاش و کار و ابتکار، می‌توان و باید مشاهده کرد. نگاه اجتهادى و عالمانه به عرصه‌هاى گوناگون، از علوم انسانى تا نظام تعلیم و تربیت رسمى، و از اقتصاد و بانکدارى تا تولید فنى و فناورى، و از رسانه‌هاى مدرن تا هنر و سینما، و تا روابط بین‌الملل و غیره و غیره، همه از لوازم این تمدن‌سازى است.
 
تجربه نشان داده است که این‌ها همه، کارهاى ممکن و در دسترس توانائیهاى جوامع ما است. نباید با نگاه شتابزده یا بدبینانه به این چشم‌انداز نگریست. بدبینى به توانایی‌هاى‌ خود، کفران نعمت الهى است؛ و غفلت از امداد الهى و کمک سنت‌هاى آفرینش، فرو لغزیدن به ورطه: «الظّانّین باللَّه ظنّ السّوء»  است. ما می‌توانیم حلقه انحصارات علمى و اقتصادى و سیاسىِ قدرت‌هاى سلطه‌گر را بشکنیم و امت اسلامى را پیشروِ احقاق حق اکثریت ملتهاى جهان که اینک مقهور اقلیت مستکبرند، باشیم.
 
تمدن اسلامى می‌تواند با شاخصه‌هاى ایمان و علم و اخلاق و مجاهدت مداوم، اندیشه پیشرفته و اخلاق والا را به امت اسلامى و به همه بشریت هدیه دهد و نقطه رهائى از جهان‌بینى مادى و ظالمانه و اخلاقِ به لجن کشیده‌اى که ارکان تمدن امروزىِ غربند، باشد.
 
مطلب سوم آن است که در نهضت‌هاى بیدارى اسلامى باید تجربه تلخ و دهشتناک تبعیت از غرب در سیاست و اخلاق و رفتار و سبک زندگى، مورد توجه دایم باشد. کشورهاى مسلمان در بیش از یک قرن تبعیت از فرهنگ و سیاست دولتهاى مستکبر، به آفات مهلکى همچون وابستگى و ذلت سیاسى، فلاکت و فقر اقتصادى، سقوط فضیلت و اخلاق، عقب‌ماندگى خجلت‌آور علمى، دچار شدند؛ و این در حالى بود که امت اسلامى از سابقه‌اى افتخارانگیز در همه این عرصه‌‌ها برخوردار بود.
 
این سخن را نباید به معنى دشمنى با غرب دانست. ما با هیچ گروهى از انسان‌ها به خاطر تمایز جغرافیائى، دشمنى نداریم. ما از على (علیه‌السّلام) آموخته‌ایم که در باره انسان‌ها فرمود: «امّا اخ لک فى الدّین او نظیر لک فى الخلق». ادعانامه ما، علیه ظلم و استکبار، و تحکّم و تجاوز، و فساد و انحطاط اخلاقى و عملى است که از سوى قدرتهاى‌استعمارى و استکبارى بر ملتهاى ما وارد شده است. هم‌اکنون نیز تحکّم‌ها و دخالت‌ها و زورگوئیهاى آمریکا و برخى دنباله‌روانش در منطقه را در کشورهائى که نسیم بیدارى در آن‌ها به توفان قیام و انقلاب بدل شده است، مشاهده می‌کنیم.
 
وعده‌‌ها و وعیدهاى آنان نباید در تصمیم‌ها و اقدام‌هاى نخبگان سیاسى و در حرکت عظیم مردمى اثر بگذارد. در اینجا نیز باید از تجربه‌‌ها درس بیاموزیم. آن‌ها که در طول سالیان به وعده‌هاى آمریکا دل خوش کرده و رکون به ظالم را مبناى مشى و سیاست خود ساختند، نتوانستند گرهى از کار ملت خود بگشایند، یا ستمى را از خود یا دیگران برطرف کنند. آن‌ها با تسلیم در برابر آمریکا نتوانستند از ویرانىِ حتّى یک خانه فلسطینى در سرزمینى که متعلق به فلسطینیان است، جلوگیرى کنند. سیاستمداران و نخبگانى‌که فریفته تطمیع یا مرعوب تهدید جبهه استکبار شوند و فرصت بزرگ بیدارى اسلامى را از دست دهند، باید از این تهدید الهى بیمناک باشند که فرمود: «أ لم‌تر الى الّذین بدّلوا نعمت اللَّه کفرا و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم یصلون‌ها و بئس القرار».

نکته چهارم آن است که امروز یکى از خطرناک‌‌ترین چیزهایى که نهضت بیدارى اسلامى را تهدید می‌کند، اختلاف‌افکنى و تبدیل این نهضت‌ها به معارضه‌هاى خونین فرقه‌اى و مذهبى و قومى و ملّى است. این توطئه هم‌اکنون از سوى سرویسهاى جاسوسى غرب و صهیونیزم، با کمک دلارهاى نفتى و سیاستمداران خودفروخته، از شرق آسیا تا شمال آفریقا و بویژه در منطقه‌عربى، با جد و اهتمام دنبال می‌شود و پولى که می‌توانست در خدمت بهروزى خلق خدا باشد، خرج تهدید و تکفیر و ترور و بمبگذارى و ریختن خون مسلمانان و برافروختن آتش کینه‌هاى درازمدت می‌گردد. آن‌ها که قدرت یکپارچه اسلامى را مانع هدفهاى خبیث خود می‌دانند، دامن‌زدن به اختلاف‌ها در درون امت اسلامى را آسان‌ترین راه براى مقصود شیطانى خود یافته‌اند و تفاوتهاى نظرى در فقه و کلام و تاریخ و حدیث را - که طبیعى و اجتناب‌ناپذیر است - دستاویز تکفیر و خونریزى و فتنه و فساد ساخته‌اند.
 
نگاه هوشمندانه به صحنه درگیری‌هاى داخلى، دست دشمن را در پس این فاجعه‌‌ها بروشنى نشان می‌دهد. این دست غدّار، بى‌شک از جهل‌ها و عصبیت‌ها و سطحى‌نگرى‌‌ها در میان جوامع ما بهره‌بردارى می‌کند و بر روى آتش، بنزین می‌ریزد. وظیفه مصلحان و نخبگان دینى و سیاسى در این ماجرا بسیار سنگین است.
 
اکنون لیبى به گونه‌اى، مصر و تونس به گونه‌اى، سوریه به گونه‌اى، پاکستان به گونه‌اى، و عراق و لبنان به گونه‌اى درگیر یا در معرض این شعله‌هاى خطرناکند. باید بشدت مراقب و در پى علاج بود. ساده‌اندیشى است که این همه را به عوامل و انگیزه‌هاى عقیدتى و قومى نسبت دهیم. تبلیغات غرب و رسانه‌هاى منطقه‌اىِ وابسته و مزدور، جنگ ویرانگر در سوریه را نزاع شیعه و سنّى وانمود می‌کنند و حاشیه امنى براى صهیونیست‌ها و دشمنان مقاومت در سوریه و لبنان پدید مى‌آورد. این در حالى است که دو طرف نزاع در سوریه، نه سنّى و شیعه، بلکه طرفداران مقاومت ضدصهیونیستى و مخالفان آنند. نه دولت سوریه یک دولت شیعى، و نه معارضه سکولار و ضد اسلامِ آن یک گروه سنّى‌اند. تنها هنر گردانندگان این سناریوى فاجعه‌آمیز آن است که توانسته‌اند از احساسات مذهبىِ ساده‌اندیشان در این آتش‌افروزى مهلک استفاده کنند. نگاه به صحنه و دست‌اندرکاران سطوح مختلف آن، می‌تواند مسئله را براى هر انسان منصفى روشن کند.
 
این موج تبلیغات در مورد بحرین نیز به گونه‌اى دیگر به دروغ و فریب سرگرم است. در بحرین، اکثریتى مظلوم که سالهاى متمادى است از حق رأى و دیگر حقوق اساسى‌یک ملت، محرومند، به مطالبه حق خود برخاسته‌اند. آیا چون این اکثریتِ مظلوم شیعه‌اند و حکومت جبارِ سکولار، متظاهر به سنى‌گرى است، باید این را نزاع شیعه و سنّى دانست؟ استعمارگران اروپائى و آمریکایى و هم‌پیاله‌هاى آنان در منطقه البته می‌خواهند چنین وانمود کنند، ولى آیا این حقیقت است؟
 
این‌ها است که علماى دین و مصلحان منصف را به تأمل و دقت و احساس مسئولیت فرا می‌خواند و شناختن هدف‌هاى دشمنان در عمده کردن اختلافات مذهبى و قومى و حزبى را بر همه فرض می‌سازد.
 
نکته پنجم آن است که درستى مسیر نهضت‌هاى بیدارى اسلامى را از جمله باید در موضعگیرى آنان در قبال مسئله فلسطین جستجو کرد. از شصت سال پیش تاکنون داغى‌ بزرگ‌تر از غصب کشور فلسطین بر دل امت اسلامى نهاده نشده است. فاجعه فلسطین از روز اوّل تاکنون، ترکیبى از کشتار و ترور و ویرانگرى و غصب و تعرض به مقدسات اسلامى بوده است. وجوب ایستادگى و مبارزه در برابر این دشمن حربى و غاصب، مورد اتفاق همه مذاهب اسلامى و محلّ اجماع همه جریانات صادق و سالِم ملّى بوده است. هر جریانى در کشورهاى اسلامى که این وظیفه دینى و ملى را به ملاحظه خواست تحکّم‌آمیز آمریکا یا به بهانه توجیه‌هاى غیرمنطقى، به دست فراموشى بسپارد، نباید انتظار داشته باشد که به چشم وفادارى به اسلام یا صداقت در ادعاى میهن‌دوستى به او نگریسته شود. این یک محک است. هر کس شعار آزادى قدس شریف و نجات ملت فلسطین و سرزمین فلسطین را نپذیرد یا به حاشیه ببرد و به جبهه مقاومت پشت کند، متهم است. امت اسلامى باید در همه جا و همه وقت، این معیار و شاخصِ نمایان و اساسى را در مدنظر داشته باشد.
 
میهمانان عزیز، برادران و خواهران

کید دشمن را هرگز از نظر دور مدارید. غفلت ما براى دشمنان ما فرصت‌آفرین است. درس على (علیه‌السّلام) به ما این است که: «من نام لم ینم عنه». تجربه ما در جمهورى اسلامى در این زمینه نیز عبرت‌آموز است. با پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، دولت‌هاى مستکبر غربى و آمریکا که مدتهاى مدید پیش از آن، طاغوت‌هاى ایرانى را در مشت خود گرفته و سرنوشت سیاسى و اقتصادى و فرهنگى کشورمان را رقم می‌زدند و نیروى پرقدرت ایمان اسلامى در درون جامعه را دست‌کم گرفته و از توان بسیج و هدایت اسلام و قرآن بى‌خبر مانده بودند، ناگهان به غفلت خود پى بردند و دستگاههاى‌حاکمیتى و سرویسهاى اطلاعاتى و اتاقهاى فرمان آنان به کار افتادند تا شکست فاحش خود را جبران کنند.
 
انواع توطئه‌‌ها و ترفند‌ها را در این سى‌وچند سال از آنان دیده‌ایم. چیزى که مکر آنان را نقش بر آب کرده است، در اصل دو عامل اساسى است: ایستادگى بر سر اصول اسلامى، و حضور مردم در صحنه. این دو عامل در همه جا کلید فتح و فرج است. عامل اوّل به وسیله ایمان صادقانه به وعده الهى، و عامل دوم به برکت تلاش مخلصانه و تبیین صادقانه تضمین می‌شود. ملتى که صدق و صمیمیت پیشوایان را باور کند، صحنه را از حضور پر برکت خود رونق می‌بخشد؛ و هر جا که ملت با عزم راسخ در صحنه بماند، هیچ قدرتى توان شکست دادن آن را نخواهد داشت. این تجربه موفقى براى همه ملتهائى است که با حضور خود بیدارى اسلامى را رقم زدند.
 
از خداوند متعال هدایت و دستگیرى و کمک و رحمتش را براى شما و همه ملت‌هاى مسلمان مسألت می‌کنم.
 
والسّلام علیکم و رحمت‌الله‌ و برکاته

    نظر شما

    دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد