گزارش اختصاصی اسلام آباد خبر/

غروب غم انگیز قدمگاه شهیدان گردان حمزه سیدالشهدا

کد خبر: 51186
|
15:49 - 1392/05/25
نسخه چاپی
غروب غم انگیز قدمگاه شهیدان گردان حمزه سیدالشهدا
نمیدانم این چه سری است که پس از پایان دفاع مقدس عده ای خواهان به خاک سپردن افتخار آفرینی های شهدا و رزمندگان و امام شهدا باشند ؟ که امروز ما شاهد به خاک خفتن بسیاری از این میراث های گرانبها باشیم.

به گزارش خبرنگار سرویس دفاعی امنیتی اسلام آباد خبر ، هنگامیکه برای یادواره عملیات غرورآفرین مرصاد به سراغ برادر شهید علیرضا زمانی رفتیم وبا ایشان مصاحبه ای را در مزار شهدای اسلام آباد غربواقع در باغ رضوان شهر ترتیب دادیم، در لحظات پایانی مصاحبه با یکی از رزمندگان دفاع مقدس روبرو شدیم که از نیروهای تحت امر شهید زمانی بود، دورانی که خود نوجوانی پرانرژی و عاشق جبهه  ولی امروز گرد پیری موهایش را فرا گرفته بود و با دیدن برادر شهید به سراغ ما آمد ، در همان روز قرار مصاحبه را با این رزمنده گذاشتیم.
 
فرشاد گلمحمدی رزمنده ای بود که خاطرات حضورش در گردان حمزه سیدالشهدا(ع) هرچند به واسطه حضور کم ش و آن هم در سالهای پایانی جنگی از گردان و دفاع مقدس کم بود ولی آن حداقل ها را هم با ما در میان گذاشت و سپس با وی به مقر این گردان در نزدیکی جاده برف آباد رفتیم.

باور کنید هرگز  تصور نمیکردم به هنگام ورود به  مقری که قدمگاه  رزمندگان و جانبازان و آزادگان و شهدایی این ممکلت همچون سرداران شعبانلو، امینی ، زمانی ، و شهیدان زنده ای چون سردار طالبی و حاج آقا پورالعجل و... باشد اینقدر دلگیر شوم.  احتمال دادم همزمانی ورود ما با شروع غروب تابستانی این مکان سبب دلگیر شدن ما شده باشد یا  که نه ،  حدس زدم این غروب  معنای خاص خود را دارد ، ابتدا به ساکن با خویش چنین گفتم که از دلگیریم شاید از شادی دیدن این مکان مقدس باشد و از سویی فهمیدن اینکه ما دانشگاه جنگ را به خاطر اینکه سن و سالمان قد نمیداد از دست داده بودیم!

اما حقیقت موضوع دیگری بود،مقر گردان حمزه سیدالشهدا در جاده برف آباد شهرستان اسلام آباد غرب ، واقع در سد امروز خشک شده ی اداره ی آب بود. مکانی برهوت شکل ، با خرابه هایی از افتخار سالیان سال مقاومت و شهادت.

این مقر در سالهای جنگ تحویل نیروهای بسیجی این گردان خط شکن و دلاور تیپ 29 نبی اکرم (ص) شد و تا سالیان متمادی مکان آموزش و سلوک شهدایی چون زمانی ها ، امینی ها و ... بود.

پس از پایان جنگ به مرور رفت و آمدهای این مکان قطع شد و به مانند فرزندانی که در دل این ساختمان ها آموزش دیده بودند ، به  غبار فراموشی سپرده شد.

تا آنجا به فراموشی سپرده شد که حتی دوستان مسئول هم یادشان رفت که این چنین مکانی هم وجود دارد ، تا بدانجا یادشان رفت که حتی نگهبانی هم برای این ساختمان ها نگذاشتند تا دزدان شب و روباه صفتان روز ، دست به غارت و به یغما بردن این میراث عظیم دفاع مقدس بزنند و در و پنجره برای این ساختمان های ارزشمند باقی نگذارند.

برآن شدیم تا  از میراث معاصر و افتخار دفاع مقدس مان باید خبری به شما خوانندگان عزیز تحویل دهیم ،  تصاویر سرتاسر تلخی و ناراحتی است ، هرچند ذوق و شوق دیدن مکان سلوک شهدا و رزمندگان به جای خود ولی داغ به امان خدا رها شدن این مکان چنان سوزاننده است که دل هر فرد معتقدی را به درد خواهد آورد.

این تصاویر را البته ما در مکان های دیگری هم دیده ایم ، دوکوهه ها و بازی درازها و غیره.
 
نمیدانم این چه سری است که پس از پایان دفاع مقدس عده ای خواهان به خاک سپردن افتخار آفرینی های شهدا و رزمندگان و امام شهدا باشند ؟ که امروز ما شاهد به خاک خفتن بسیاری از این میراث های گرانبها باشیم.

ای کاش تنها و تنها ، گوشه ای از لاف و گزاف های جنگ جهانی دوم و نیروهای درگیر در آن را می دیدند تا بدانند قدر گوهر را گوهرشناس می شناسد.
 
 
 
این عکس را ابتدا به ساکن ببینید ، کمی شاید فقط کمی از تلخی تصاویر بکاهد
 
 
 
آقای گل محمدی و آقای سجادی ، هر دو از رزمندگان دفاع مقدس که در گردان حمزه سیدالشهدا توفیق حضور داشتند و در آنروز برای اولین بار بعد از سالها در این مکان حضور پیدا کرده بودند. هرچند فکر نمیکنم که فکر میکردند اوضاع اینگونه بلبشو مانند باشد.
 
 
اولین لحظه ورود آقای سجادی به داخل اتاق مقر مسئولین گردان !
 
 
 
 
با تصاویر آرشیو آقای گل محمدی ، هر دو به دنبال بازسازی خاطرات شان و توضیح مکان ها برای من هستند و من به دنبال توضیحی برای این اشفته بازار که زمانی نه چندان دور مقر یک گردان خط شکن بود.
 
 
نگاه امروز آقای سجادی و یاد خاطرات دیروز !
 
 
در تصاویر به دنبال حسینیه ی گردان بودند که امروز اثری از آن به جای نمانده است!!! حسینیه ای که شاهد گریه های عشاق شهادت ولایت امام شهدا بود.
مشخص نیست کی و چطور حسینیه گردان حمزه اینگونه نیست و نابود شده است!
 
 
این تصویر در تصویر،یادمان خاطرات روزهای نه چندان کهنه ی  دیروز است... عکس داخل تصویر ، یک بسیجی از خیل بسیجیان عاشورایی است.
 
 
 
 
هر دو درمانده از اوضاع کنونی و البته در یاد خاطرات دیروز غرق شده
 
 
 
 
این تصویر را هم برای دل خویش گرفتم ، کورسوی نور امیدی است آیا ؟؟؟
 
 
 
این کوه ها شهادت خواهند داد به مردانگی و شرافتمندی بسیجیان سید روح الله که در شبانگاهان و صبحگاهان پای خویش بر دل دریایی این کوه ها میکوبیدند و میتاختند برای آمادگی بیشتر در لحظه ی نبرد با خصم بعثی
 
 
حقیقتش را بگویم ؟ این ساختمان را که دیدم بلافاصله یاد نخل های قطع شده خوزستان افتادم ، البته اینجا مظلوم تر و غریبه تر از آن نخل هاست ....
 
 
 
با این دو برادر بزرگوار قرار گذاشتیم که در فرصتی دوباره همراه با بزرگانی چون حاج آقا پورالعجل و حاج آقا مظفری و دیگر عزیزان رزمنده دفاع مقدس که از مسئولین گردانی و گروهانی و غیره ، بودند به این مکان بازگردیم و یادآوری کنیم یادگاران هشت سال دفاع مقدس کشورمان در برابر دشمنان جهانی و بعثی را که الحق در مقابل فرزندان سیدروح الله حرفی برای گفتن نداشتند.
 
گزارش از حامد امینی

    نظر شما

    دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد